کلمه جو
صفحه اصلی

demoralise

انگلیسی به فارسی

تخریب کردن، تضعیف روحیه کردن، از روحیه انداختن، تضعیف کردن


انگلیسی به انگلیسی

• cause despair, lower morale; corrupt morals (also demoralize)

جملات نمونه

1. Redundancy can be a demoralising prospect.
[ترجمه ترگمان]Redundancy می تواند یک چشم انداز دلسرد کننده باشد
[ترجمه گوگل]افزونگی می تواند یک چشم انداز تلخ باشد

2. They have left the teaching profession, demoralised and undervalued.
[ترجمه ترگمان]آن ها حرفه تدریس، روحیه و ارزش پایین را رها کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها حرفه ی تدریس را ترک کرده اند، از دست داده اند و کم ارزش شده اند

3. The employment service is disillusioned, demoralised and underfunded.
[ترجمه ترگمان]خدمات استخدام از خواب رانده شده است، روحیه خود را تضعیف کرده و سرمایه کافی را از دست نداده است
[ترجمه گوگل]خدمات استخدامی تخریب، تخریب شده و کم درآمد است

4. Such an experience may be demoralising if you're unlucky to get caught up in the tangle.
[ترجمه ترگمان]این تجربه ممکن است اگر تو بدشانسی بیاوری که گیر بیفتی
[ترجمه گوگل]چنین تجربه ای ممکن است باعث تضعیف شما شود، اگر شما نتوانستید در حوادث غوطه ور شوید

5. There the Dark Elves had been demoralised by the Witch King's defeat and hounded relentlessly by guerilla forces.
[ترجمه ترگمان]در آنجا الف های سیاه شکست شاه را فرا گرفته بودند و بی رحمانه با نیروهای می جنگیدند
[ترجمه گوگل]الف های تاریک توسط شکست پادشاه پادشاه از بین رفته اند و نیروهای چریکی بی وقفه شکار شده اند

6. But she is rapidly growing demoralised by her situation and is increasingly disinclined to do very much.
[ترجمه ترگمان]اما او به سرعت روحیه خود را از دست داده است و به طور فزاینده ای تمایلی به انجام این کار ندارد
[ترجمه گوگل]اما او به سرعت در حال رشد و تحول در وضعیت او قرار دارد و به طور فزاینده ای برای انجام آن بسیار نگران است

7. On May 4 that year a demoralised Labour Party lost office, its credibility in tatters.
[ترجمه ترگمان]این حزب در ۴ مه سال جاری دفتر خود را از دست داد که اعتبار آن پاره پاره شده بود
[ترجمه گوگل]در 4 مه سال جاری یک حزب کارگر حزب دموکراتیک، دفتر کار را از دست داد، اعتبار آن در خفاش ها

8. Few things were more demoralising than to stand uselessly by while other men demonstrated their professional competence.
[ترجمه ترگمان]برخی چیزها بیشتر دلسرد شدند تا اینکه بی فایده بایستند، در حالی که مردان دیگر صلاحیت حرفه ای خود را نشان دادند
[ترجمه گوگل]اندکی چیزها فریبنده تر از آن بود که بی فایده باقی بماند در حالیکه دیگر مردان صلاحیت حرفه ای خود را نشان دادند

9. Mr Papandreou's Pasok, embittered and demoralised, remains unable to evolve from unreconstructed popularism and anti-right rhetoric.
[ترجمه ترگمان]آقای پاپاندرو روحیه خود را درهم شکسته و روحیه خود را از دست داده است و هنوز نتوانسته است از شعارهای unreconstructed و شعارهای ضد راست منحرف شود
[ترجمه گوگل]پاسک پاپاندرو، که تلخ و تلخ است، همچنان قادر به تحقق بخشیدن به مردمسالاری و بی احترامی نیست

10. A loss in North Rhine-Westphalia would demoralise the new government and erase its majority in the Bundesrat, the upper house.
[ترجمه ترگمان]یک شکست در Rhine شمالی - وستفالن باعث تضعیف روحیه دولت جدید خواهد شد و اکثریت آن را در the، خانه بالا، از بین خواهد برد
[ترجمه گوگل]از دست دادن در نوردراین وستفالن، دولت جدید را تخریب می کند و اکثریت آن را در مجلس نمایندگان بونداسرای پاک می کند

11. The Social Democrats created huge momentum in the 1980s, but still failed-beaten back by Labour at its most demoralised.
[ترجمه ترگمان]حزب سوسیال دموکرات در دهه ۱۹۸۰ شتاب زیادی ایجاد کرد، اما هنوز در تضعیف روحیه خود با شکست مواجه شده بود
[ترجمه گوگل]سوسیال دموکرات ها در دهه 1980 توانایی های بزرگی ایجاد کردند، اما هنوز کار شکست ناپذیری را که توسط کمپانی Labor انجام شده بود، شکست داد

12. Soigneur A person who gives massage and every other kind of comfort to exhausted, injured or demoralised riders.
[ترجمه ترگمان]Soigneur فردی که ماساژ می دهد و هر نوع آسودگی دیگری را به افراد خسته، مجروح یا روحیه می دهد
[ترجمه گوگل]Soigneur فردی که ماساژ و هرگونه نوع دیگری از راحتی را برای سواران خسته، آسیب دیده یا دمیده دارد

13. Ian Wright also had food for thought as he made a hasty exit from Arsenal's demoralised dressing room.
[ترجمه ترگمان]ایان رایت نیز برای این فکر غذا داشت که با عجله از رخت کن بیرون آمد
[ترجمه گوگل]ایان رایت همچنین غذا را برای تفکر به عنوان یک خروج شتابزده از اتاق پانسمان demoralized آرسنال ساخته شده است

14. Fighting between the Mujahideen has taken as much effort as battling the demoralised government forces.
[ترجمه ترگمان]مبارزه میان مجاهدین به عنوان مبارزه با نیروهای دولت تضعیف روحیه انجام شده است
[ترجمه گوگل]مبارزه بین مجاهدین در تلاش برای مبارزه با نیروهای دولتی فاسد شده است

پیشنهاد کاربران

تضعیف روحیه


کلمات دیگر: