کلمه جو
صفحه اصلی

finny


وابسته به ماهی، ماهی وار، ماهی سان، باله دار، باله سان، پره دار، مثل باله

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) باله‌دار، پره‌دار، مثل باله


finny، پره دار، مثل باله، باله دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: finnier, finniest
(1) تعریف: possessing or resembling a fin or fins.

(2) تعریف: of, concerning, or characteristic of fish.

• full of fish; having fins; fin-like

جملات نمونه

1. What is it like in your finny little brains?
[ترجمه ترگمان]در مغز باله ت چه شکلی است؟
[ترجمه گوگل]این در مغزهای کوچک فینیش چیه؟

2. The narrator, Gene, an introverted, studious Southerner, recalls his relationship with his best friend Phineas, known as "Finny, " a charismatic, gregarious athlete.
[ترجمه ترگمان]راوی، ژن، فرد درون گرا، جنوبی، جنوبی، رابطه اش با بهترین دوستش Phineas که به عنوان \"finny\" معروف است را به خاطر دارد که یک ورزش کار charismatic و gregarious است
[ترجمه گوگل]راوی، ژن، یک Southerner درونگرا و متکبر، رابطه خود را با بهترین دوستش فینیاس، شناخته شده به عنوان 'فانی'، یک ورزشکار خوش شانس و شاداب، به یاد می آورد

3. Could you tell us stories about your child or some finny things about you and the other children?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید داستان هایی را در مورد فرزند خود و یا برخی چیزهای جالب در مورد شما و کودکان دیگر به ما بگویید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید داستان های خود را در مورد فرزندتان یا برخی از چیزهایی که در مورد شما و دیگر فرزندان دارید، به ما بگویید؟

4. The story in A Separate Peace: A Teenager Experiences World War II happened during World War Two. At the eve of American being involved in, Gene and Finny studied in the same senior school in Devon.
[ترجمه ترگمان]داستان در یک صلح جداگانه: جنگ جهانی دوم نیز در طول جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست در آستانه درگیر شدن آمریکا، ژن و finny در همان مدرسه ارشد در Devon تحصیل کردند
[ترجمه گوگل]داستان در یک صلح جداگانه: تجربیات نوجوانان جنگ جهانی دوم در طول جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد در آستانه حضور آمریکا، ژن و فنلی در مدرسه یک مدرسه ی عالی در Devon تحصیل کردند

5. Narrators : Ariel, meets her sister and two friends, Crusty the crab and Finny the fish. Sometimes Crusty can be very naughty, but they have so much fun together.
[ترجمه ترگمان]narrators: آریل، خواهر و دو دوست را ملاقات می کند، خرچنگ را باز می کند و ماهی را تمیز می کند گاهی اوقات crusty می تواند خیلی شیطان باشد، اما آن ها خیلی با هم تفریح می کنند
[ترجمه گوگل]راویان: آریل، با خواهرش و دو دوستش، خرچنگ خرچنگ و فانی ماهی آشنا می شود گاهی اوقات Crusty می تواند بسیار شیطانی باشد، اما آنها بسیار سرگرم کننده با هم هستند


کلمات دیگر: