کلمه جو
صفحه اصلی

glove compartment


(اتومبیل) جعبه ی داشبورد (داشبرد)، جعبه کوچک مخصوص اچار و غیره در جلو اتومبیل، جعبه داش بورد

انگلیسی به فارسی

جعبه کوچک مخصوص اچار و غیره در جلو اتومبیل، جعبه داشبورد


محفظه دستکش، جعبه داش بورد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small storage area built into an automobile's dashboard, usu. on the passenger's side.

• special compartment in a vehicle which is used for storing small items
the glove compartment in a car is a small cupboard or shelf below the front windscreen.

جملات نمونه

1. Your sunglasses are in the glove compartment.
[ترجمه ترگمان] عینک آفتابی - ت تو قسمت دستکش ها هستن
[ترجمه گوگل]عینک آفتابی شما در محفظه دستکش قرار دارد

2. Don't keep important documents in the glove compartment of your car.
[ترجمه ترگمان]مدارک مهم در داشبورد ماشین تو نگه ندار
[ترجمه گوگل]اسناد مهم را در قسمت دستکش ماشین خود نگهداری نکنید

3. The hip flask was in the glove compartment.
[ترجمه ترگمان]قمقمه لگن توی داشبورد بود
[ترجمه گوگل]فلاسک هوپ در محفظه دستکش قرار داشت

4. Miguel had a clamp in the glove compartment.
[ترجمه ترگمان] میگوئل یه گیره توی داشبورد داشت
[ترجمه گوگل]میگل یک گیره در بخش دستکش داشت

5. In the glove compartment of his car was another love letter, this time written by her husband.
[ترجمه ترگمان]در قسمت دستکش ها نامه عاشقانه دیگری نوشته شده بود که این بار توسط شوهرش نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]در بخش دستکش ماشینش یک نامه عشق دیگر بود، این بار همسرش نوشته بود

6. Miguel leaned across and opened the glove compartment, pulling out his fat plastic bag of weed.
[ترجمه ترگمان]میگوئل خم شد و جعبه داشبورد را باز کرد و کیسه پلاستیکی fat را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]میگل سستی کرد و اتاق بازو را باز کرد و کیسه پلاستیکی چربی خود را از علف های هرز کشید

7. I took a fresh notebook from the glove compartment and started back to talk to them.
[ترجمه ترگمان]یک دفترچه یادداشت تازه از داشبورد برداشتم و شروع به صحبت با آن ها کردم
[ترجمه گوگل]من یک نوت بوک تازه را از محفظه دستکش گرفتم و شروع به صحبت با آنها کردم

8. Key in the ignition, nothing in the glove compartment and the petrol gauge read empty.
[ترجمه ترگمان]کلید در حالت اشتعال، هیچ چیز در محفظه دستکش و دستگاه بنزین خالی خوانده نشد
[ترجمه گوگل]کلید اشتعال را وارد کنید، هیچ چیز در محفظه دستکش و اندازه گیری بنزین خالی نیست

9. The air conditioning occupies the glove compartment, but there are plenty of other storage cubbyholes.
[ترجمه ترگمان]تهویه هوا در داشبورد قرار دارد، اما انبار دیگری هم هست
[ترجمه گوگل]تهویه مطبوع در دستگیره دستکش اشغال می کند، اما تعداد زیادی از موارد دیگر نیز وجود دارد

10. The driver kept his maps in the glove compartment in the front of his car.
[ترجمه ترگمان]راننده نقشه های خود را در داشبورد جلوی اتومبیل نگه داشت
[ترجمه گوگل]راننده نقشه های خود را در محفظه دستکش در مقابل ماشینش نگه داشته است

11. He opens the glove compartment(Sentence dictionary), pulls out an object wrapped in a rag.
[ترجمه ترگمان]او جعبه دستکش (فرهنگ لغت)را باز می کند و یک شیئی را که در پارچه ای پیچیده شده را بیرون می کشد
[ترجمه گوگل]او بخش محموله دستگیره را باز می کند (لغت نامه حکم)، یک جسم پیچیده شده در یک پارچه را می کشد

12. He leaned over and reached into the glove compartment, his forearm accidentally brushing across her thigh.
[ترجمه ترگمان]او خم شد و به قسمت دستکش ها زنگ زد، دستش به طور اتفاقی روی رانش افتاد
[ترجمه گوگل]او بیش از حد به داخل محفظه دستکش نفوذ کرده و به سینه خود رسیده است

13. Well, look in the glove compartment and see if there's a map in there.
[ترجمه ترگمان]خب، توی داشبورد نگاه کن و ببین اونجا نقشه ای هست یا نه
[ترجمه گوگل]خوب، نگاهی به محفظه دستکش و ببینید آیا نقشه در آنجا وجود دارد

14. He put it in the glove compartment with the stack of others.
[ترجمه ترگمان]آن را با دسته دیگر در داشبورد قرار داد
[ترجمه گوگل]او آن را در محفظه دستکش با ستون دیگران قرار داده است

15. Oh, I left something for you in the glove compartment.
[ترجمه ترگمان]اوه، یه چیزی برات گذاشتم توی داشبورد
[ترجمه گوگل]اوه، چیزی را برای شما در محفظه دستکش گذاشتم

پیشنهاد کاربران

جعبه داشبورد

گلاو کِمپارتمِنت

البته dash و dashboard هم میگن

glove compartment ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: جعبه پیش خوان
تعریف: صندوقچه ای در پیش خوان/ داشبورد خودرو در سمت سرنشین برای قرار دادن وسایل کوچک موردنیاز در آن |||متـ . جعبه داشبورد


کلمات دیگر: