کلمه جو
صفحه اصلی

glimmering


رجوع شود به: glimmer، روشنایی ضعیف، نورکم، پرتوضعیف، فهم اجمالی

انگلیسی به فارسی

روشنایی ضعیف ،نورکم ،پرتوضعیف ،فهم اجمالی


پر زرق و برق، با روشنایی ضعیف تابیدن، سوسو زدن، کور کوری کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a faint, flickering light; glimmer.

(2) تعریف: a faint indication; inkling.
مشابه: intuition
صفت ( adjective )
مشتقات: glimmeringly (adv.)
• : تعریف: shining faintly; flickering; shimmering.

• sparkle; flicker; faint light; gleam
sparkling; flickering; shining faintly
a glimmering of something is a faint sign of it.

جملات نمونه

1. The lights of the village were glimmering in the distance.
[ترجمه ترگمان]چراغ های دهکده در فاصله ای دور سوسو می زد
[ترجمه گوگل]چراغ های روستا در فاصله دور از چشم انداز بودند

2. Instead, everywhere the eye could see, were tiny glimmering half-moon crescents.
[ترجمه ترگمان]به جای آن، هر جا که چشم می دید، درخشش ضعیفی در نور ماه دیده می شد
[ترجمه گوگل]در عوض، در همه جا چشم می توانست ببیند، نیمه مورچه های نیمه مورچه ای کوچک بود

3. While reading the anonymous notes the glimmering of an idea had come to him but he could not sharpen the focus.
[ترجمه ترگمان]در حالی که نوشته های ناشناس را می خواند، برق فکری به ذهنش خطور کرده بود، اما نمی توانست تمرکز را تیز کند
[ترجمه گوگل]در حالی که خواندن یادداشت های ناشناس درخشش یک ایده به او رسید اما او نمی توانست تمرکز را تیز کند

4. The water settled there for a second, glimmering.
[ترجمه ترگمان]آب برای لحظه ای آنجا ساکن شد و سوسو می زد
[ترجمه گوگل]آب برای دومین بار در آن جا قرار گرفت

5. But the glimmering of understanding they now have is perhaps the one thing that makes another full-scale war less likely.
[ترجمه ترگمان]اما تنها بارقه درک آن ها این است که شاید تنها چیزی باشد که به احتمال زیاد یک جنگ تمام عیار دیگر ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]اما درخشش درک آنها در حال حاضر شاید یکی از چیزهایی است که باعث می شود که یک جنگ کامل در مقیاس بزرگ کمتر احتمال دارد

6. Like a thousand insect-eyes glimmering in shadow, they are watching you.
[ترجمه ترگمان]مثل هزاران چشم حشره که در سایه سوسو می زنند، دارند تو را تماشا می کنند
[ترجمه گوگل]مثل یک هزار عینک آفتابی که در سایه دیده می شوند، به شما نگاه می کنند

7. But those glimmering eyes can also be prying, even sinister.
[ترجمه ترگمان]اما آن چشم های درخشان می توانند از چشم کنجکاو هم چشم بپوشند، حتی شیطانی
[ترجمه گوگل]اما این چشم های پر زرق و برق نیز می تواند خجالتی باشد، حتی شوم

8. Ahead lay the water-chestnut fields, glimmering in the reflected light from Chung Kuo's barren sister.
[ترجمه ترگمان]پیش روی آب، مزارع شاه بلوط، که در روشنایی reflected از خواهر بی حاصل Chung سوسو می زد
[ترجمه گوگل]پیش از آن زمینه های آب نبات را گذاشته بودم، که در نور منعکس شده از خواهر ناتوان چونگ کو، درخشش داشت

9. Ribbons of light spoked across the alley, glimmering through the interstices of an unfurled bamboo blind stretched across an entrance.
[ترجمه ترگمان]روبان آن سوی کوچه دیده می شد و از همه interstices که از میان the عبور می کرد برق می زد
[ترجمه گوگل]رشته های نور در سراسر کوچه به درون کوچه می افتد، از میان درهای یک کوره بامبو نشتی که در امتداد یک ورودی کشیده شده، پرت می شود

10. Up in the sky, there was the faintest glimmering of a moon.
[ترجمه ترگمان]در آسمان، روشنایی ضعیفی از ماه دیده می شد
[ترجمه گوگل]بالا در آسمان، کمرنگ درخشش یک ماه وجود داشت

11. The crystal was no more than a glimmering outline in the darkness.
[ترجمه ترگمان]کریستال بیش از یک طرح درخشان در تاریکی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]کریستال نه بیشتر از یک طرح درخشان در تاریکی بود

12. An hour later, taxiing across the glimmering surface of the lake, the floatplane approached the jetty.
[ترجمه ترگمان]یک ساعت بعد، روی سطح درخشان دریاچه پیش رفت و floatplane به اسکله نزدیک شدند
[ترجمه گوگل]یک ساعت بعد، تاکسی در سراسر سطح درخشان دریاچه، خطوط شناور به جت نزدیک شد

13. From the cottage window a few lamps were glimmering in the distance.
[ترجمه ترگمان]از پنجره کلبه چند چراغ سوسو می زد
[ترجمه گوگل]از پنجره ی کلبه، چند لامپ در فاصله یابی می کردند

14. He saw the glimmering of a fire upon the old walls, and entered.
[ترجمه ترگمان]روشنایی آتش بخاری دیواری را دید و وارد شد
[ترجمه گوگل]او بر روی دیوارهای قدیمی پرتوهای آتش را دید و وارد شد

15. Lady Melisandre was seated the fire, her ruby glimmering against the pale skin of her throat.
[ترجمه ترگمان]بانو Melisandre آتش نشسته بود و یاقوتی او در برابر پوست رنگ پریده گلویش برق می زد
[ترجمه گوگل]بانوی ملینسندر آتش گرفت، جادویی که در برابر پوست پریده گلویش قرار گرفته بود


کلمات دیگر: