(verb transitive) از حالت نظامی درآمدن، غیرنظامی کردن
demilitarized
(verb transitive) از حالت نظامی درآمدن، غیرنظامی کردن
انگلیسی به فارسی
دمیلریتیزه، غیرنظامی کردن، غیرنظامی شدن، از حالت نظامی درامدن
انگلیسی به انگلیسی
• not under military control, with all military forces removed (also demilitarised)
جملات نمونه
1. a demilitarized zone
ناحیه غیرنظامی
2. for a while, the allies demilitarized germany
تا مدتی متفقین آلمان را ارتش زدایی کردند.
پیشنهاد کاربران
غیرنظامی
کلمات دیگر: