(از دست دادن شکل مادی) بی جسم شدن یا کردن، نامادی شدن یا کردن، ماده زدایی کردن
dematerialize
(از دست دادن شکل مادی) بی جسم شدن یا کردن، نامادی شدن یا کردن، ماده زدایی کردن
انگلیسی به فارسی
(از دست دادن شکل مادی) بیجسم شدن یا کردن، نامادی شدن یا کردن، مادهزدایی کردن
انگلیسی به انگلیسی
• make or become immaterial; lose apparent physical substance (also dematerialise)
جملات نمونه
1. The homeless child dematerialized into the night.
[ترجمه ترگمان]کودک بی خانمان در دل شب ناپدید شد
[ترجمه گوگل]کودک بی خانمان به طور غیرمنتظره به شب میرسد
[ترجمه گوگل]کودک بی خانمان به طور غیرمنتظره به شب میرسد
2. Slopes and berms dematerialize the wall to accent the hovering forms of metal sheet roof resting on slender steel columns.
[ترجمه ترگمان]Slopes و berms دیوار را به صدا در می آورد تا شکل های شناور روی سقف فلزی را که روی ستون های فولادی تکیه داده بود صدا کند
[ترجمه گوگل]دامنه ها و هره خاکریز dematerialize دیوار به لهجه اشکال معلق در هوا از ورق فلز سقف استراحت در ستون های فلزی بلند و باریک
[ترجمه گوگل]دامنه ها و هره خاکریز dematerialize دیوار به لهجه اشکال معلق در هوا از ورق فلز سقف استراحت در ستون های فلزی بلند و باریک
3. Devices derived from transporter technology to dematerialize matter and then reconstitute it in another form.
[ترجمه ترگمان]وسایل برگرفته از تکنولوژی حمل و نقل به مواد dematerialize و سپس آن را به شکل دیگری بازسازی می کنند
[ترجمه گوگل]دستگاه های مشتق شده از تکنولوژی حمل و نقل برای تجزیه و تحلیل مواد و سپس آن را دوباره در فرم دیگر
[ترجمه گوگل]دستگاه های مشتق شده از تکنولوژی حمل و نقل برای تجزیه و تحلیل مواد و سپس آن را دوباره در فرم دیگر
4. Once it is in place and established, the water, instead of being developed objectively, is used to visually disintegrate the grid and dematerialize the stones.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که محل استقرار و تثبیت شود، آب به جای اینکه به صورت عینی توسعه یابد، برای متلاشی شدن شبکه و مسدود کردن سنگ ها به کار می رود
[ترجمه گوگل]هنگامی که در جای خود قرار گرفته و تأسیس شده است، آب، به جای اینکه به طور عینی توسعه یابد، به صورت بصری شبکه را تجزیه می کند و سنگ های غیرمجاز را از بین می برد
[ترجمه گوگل]هنگامی که در جای خود قرار گرفته و تأسیس شده است، آب، به جای اینکه به طور عینی توسعه یابد، به صورت بصری شبکه را تجزیه می کند و سنگ های غیرمجاز را از بین می برد
5. However, their true vibrational nature is without third-density vibrational characteristics and, therefore, they are able to materialize and dematerialize when necessary.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ماهیت ارتعاشی اصلی آن ها بدون ویژگی های ارتعاشی سوم است و بنابراین، آن ها می توانند در صورت لزوم جامه عمل و dematerialize را تحقق بخشند
[ترجمه گوگل]با این حال، طبیعت ارتعاشی واقعی آنها بدون ویژگی های ارتعاشی ثانویه است و بنابراین می توانند در صورت لزوم ماتریالیزه شوند
[ترجمه گوگل]با این حال، طبیعت ارتعاشی واقعی آنها بدون ویژگی های ارتعاشی ثانویه است و بنابراین می توانند در صورت لزوم ماتریالیزه شوند
6. Mirrors have the effect of dematerializing a wall ice seemed to dematerialize as It'sublimated.
[ترجمه ترگمان]مرآت به نظر می رسید که مرآت روی یخ روی دیوار یخ زده بود
[ترجمه گوگل]آینه ها به صورت غیرمستقیم کردن یخ دیوار به نظر می آید که به صورت غیرمجاز ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]آینه ها به صورت غیرمستقیم کردن یخ دیوار به نظر می آید که به صورت غیرمجاز ظاهر می شود
7. The consumptive behavior of game players and trading is to rely on a network to finish, the service that enjoys also is dematerialize, when the problem appears, of fall victim often is consumer.
[ترجمه ترگمان]رفتار consumptive بازیکنان بازی و تجارت، تکیه کردن بر یک شبکه برای اتمام است، خدماتی که از آن لذت می برد، زمانی است که مشکل نمایان می شود، زمانی که مشکل نمایان می شود، قربانی سقوط اغلب مصرف کننده است
[ترجمه گوگل]رفتار مصرف کننده بازی ها و تجارت، تکیه بر شبکه ای است که به پایان برسد؛ خدماتی که از آن لذت می برد نیز غیرممکن است، زمانی که مشکل ظاهر می شود، قربانی سقوط اغلب مصرف کننده است
[ترجمه گوگل]رفتار مصرف کننده بازی ها و تجارت، تکیه بر شبکه ای است که به پایان برسد؛ خدماتی که از آن لذت می برد نیز غیرممکن است، زمانی که مشکل ظاهر می شود، قربانی سقوط اغلب مصرف کننده است
8. In the Philippines, an entrancing healer, allegedly, has the ability to materialize and dematerialize matter.
[ترجمه ترگمان]در فیلیپین، یک healer مسحور کننده، این توانایی را دارد که به این مساله جامه عمل بپوشاند
[ترجمه گوگل]در فیلیپین، یک شفا دهنده غریبه، ظاهرا توانایی تحقق بخشیدن به مواد را دارد
[ترجمه گوگل]در فیلیپین، یک شفا دهنده غریبه، ظاهرا توانایی تحقق بخشیدن به مواد را دارد
9. Maybe in your eyes, every man in the world, and you meet the men, Thinking the animals are used to dematerialize .
[ترجمه ترگمان]شاید در چشم هایت، هر مردی در دنیا، و با مردها آشنا می شوی، فکر می کنی حیوانات به dematerialize عادت دارند
[ترجمه گوگل]شاید در چشمان شما، هر انسان در جهان باشد، و شما با مردان ملاقات می کنید، فکر می کنید که حیوانات مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]شاید در چشمان شما، هر انسان در جهان باشد، و شما با مردان ملاقات می کنید، فکر می کنید که حیوانات مورد استفاده قرار می گیرند
10. As the occurrence of faceless electron money on Internet, the dematerialize that the product sells, it is more and more difficult that pay taxes object is decided really.
[ترجمه ترگمان]همانطور که وقوع یک الکترون کشنده در اینترنت، the که محصول به فروش می رساند، مشکل تر و سخت تر می شود که پرداخت مالیات به طور واقعی تصمیم گیری می شود
[ترجمه گوگل]به عنوان رخداد پول الکترون های بی رویه در اینترنت، کالاهای غیرمجاز که محصول به فروش می رسند، بیشتر و بیشتر مشکل است که هزینه های مالیاتی را پرداخت می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان رخداد پول الکترون های بی رویه در اینترنت، کالاهای غیرمجاز که محصول به فروش می رسند، بیشتر و بیشتر مشکل است که هزینه های مالیاتی را پرداخت می کند
کلمات دیگر: