کلمه جو
صفحه اصلی

hellenistic


وابسته به زبان و فرهنگ و تاریخ یونان باستان (به ویژه پس از مرگ اسکندر در 323 پیش از میلاد)، وابسته به کلیمی های یونانی حرف زن

انگلیسی به فارسی

هلنیستی


وابسته به زبان و فرهنگ و تاریخ یونان باستان (به‌ویژه پس از مرگ اسکندر در 323 پیش از میلاد)


وابسته به یونان گرایی یا یونان شناسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: Hellenistically (adv.)
(1) تعریف: pertaining to non-Greeks of the ancient period who adopted Greek customs, language, and the like.

(2) تعریف: pertaining to the Greek language, civilization, culture, and the like that developed after the conquests of Alexander the Great.

• of or pertaining to hellenism, of the culture and ideals of the ancient greeks

جملات نمونه

1. The ordinary methods of Hellenistic ethnography would have been sufficient.
[ترجمه ترگمان]روش های عادی قوم شناختی هلنیستی کافی بود
[ترجمه گوگل]روشهای معمول قوم نگاری هلنیست کافی بود

2. Though they produced some statuary in Classical and Hellenistic styles they were not copyists.
[ترجمه ترگمان]هر چند آن ها در سبک های کلاسیک و هلنیستی طرح هایی تولید می کردند، اما آن ها copyists نبودند
[ترجمه گوگل]اگرچه آنها در سبک های کلاسیک و هلنیستی برخی از مجسمه ها را تولید می کردند، آنها مجسمه ساز نبودند

3. The superbly sited Hellenistic theatres at the citadel of Pergamon and Termessos were only slightly altered in Roman times.
[ترجمه ترگمان]تئاترهای باشکوه هلنیستی در ارگ of و Termessos تنها در دوران روم اندکی تغییر کرده بودند
[ترجمه گوگل]تئاترهای سلطنتی سلطنتی عالی در قلعه پرگامون و ترمسوس تنها در زمان های رومی تغییر یافته اند

4. In the Hellenistic and Roman periods mystery religions and cults spread through the ancient world.
[ترجمه ترگمان]در دوران هلنی و رومی، ادیان و آیینه ای مقدس در دنیای باستان گسترش یافتند
[ترجمه گوگل]در دوران سلطنتی و رومی، ادیان و فرقه های رمز و راز از طریق دنیای باستانی گسترش می یابد

5. Orphism, as the other Hellenistic mystery religions, claimed to teach its adepts the means of securing a blessed immortality.
[ترجمه ترگمان]Orphism، به عنوان دیگر مذاهب قدیم هلنیستی، ادعا کرده بود که روش خود برای حفظ یک جاودانگی متبرک را تعلیم می دهد
[ترجمه گوگل]Orphism، به عنوان دیگر مذاهب رمز و راز Hellenistic، مدعی ادعاهای خود را به عنوان وسیله ای برای حفظ جاودانگی برکت داد

6. Art and architecture, too, remained hellenistic in inspiration, even when it came to building mosques.
[ترجمه ترگمان]هنر و معماری نیز در الهام گرفتن باقی ماندند، حتی زمانی که برای ساختن مساجد می آمدند
[ترجمه گوگل]هنر و معماری نیز در الهامات باقی می ماند، حتی زمانی که آن را برای ساخت مساجد به وجود آورد

7. No Hellenistic poet or philosopher quoted it, although modern scholars have sometimes deluded themselves on this subject.
[ترجمه ترگمان]هیچ شاعر یا فیلسوف هلنیستی از آن نقل نکرده است، هر چند که محققان مدرن گاهی خود را در این موضوع فریب داده اند
[ترجمه گوگل]شاعر یا فیلسوف هلنیستی آن را نقل نکرده است، اگرچه دانشمندان مدرن گاهی اوقات به این موضوع فریب داده اند

8. Beneath that Hellenistic layer he found buildings scattered with four olive pits, which carbon-14 analysis dated to around 1000 B. C.
[ترجمه ترگمان]در زیر لایه هلنی، او ساختمان هایی را یافت که با چهار حفره زیتون پراکنده شده اند، که تجزیه و تحلیل کربن - ۱۴ به حدود ۱۰۰۰ B قدمت دارد ج
[ترجمه گوگل]در زیر این لایه ی سلطنتی، ساختمان های پراکنده شده با چهار چاله ی زیتون کشف شد که تجزیه کربن 14 به حدود 1000 درجه سانتی گراد رسید

9. Why, then, did all Hellenistic rulers foster the creation and growth of cities throughout their territory?
[ترجمه ترگمان]پس چرا همه فرمانروایان هلنیستی به پرورش و رشد شهرها در سراسر قلمرو خود دست یافته اند؟
[ترجمه گوگل]چرا، پس چرا همه حاکمان هلنیست ایجاد و رشد شهرها را در سرتاسر قلمرو خود تقویت کردند؟

10. Later, in the Hellenistic and Greco-Roman periods, this is reversed.
[ترجمه ترگمان]بعدا، در دوران هلنی و فرنگی، این عکس وارونه شد
[ترجمه گوگل]بعدها، در دوره های هلنیستی و گرکو-رومی، این تغییر می شود

11. But she is also a Hellenistic bacchante scintillating over the surface of a chunky silver vase.
[ترجمه ترگمان]اما او نیز یک bacchante یونانی است که بر روی سطح یک گلدان بزرگ نقره بازی می کند
[ترجمه گوگل]اما او همچنین یک برنز هلنیستی است که از روی سطح یک گلدان نقره ای ضعیف روی می دهد

12. Then, slowly, the surviving Hellenistic kingdoms were swallowed by the expanding Roman empire.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، به کندی، این پادشاهی هلنی به دست امپراطوری روم در حال گسترش فرو رفت
[ترجمه گوگل]سپس، به آرامی، پادشاهی های پادشاهی هلنیستی باقی مانده توسط امپراتوری در حال گسترش رومی فرو برد

13. The Ptolemaic dynasty was a Hellenistic Macedonian royal family which ruled the Ptolemaic Empire in Egypt for nearly 300 years, from 305 BC to 30 BC.
[ترجمه ترگمان]سلسله بطلمیوسی از خاندان سلطنتی مقدونیه بود که قریب به ۳۰۰ سال از میلاد تا سی سال پیش از میلاد تا ۳۰ سال پیش از میلاد بر امپراتوری بطلمیوسی حکومت کرد
[ترجمه گوگل]سلطنت پتلویم یک خانواده سلطنتی مقدونیه هلنیست بود که در حدود 300 سال از 305 پیش از میلاد تا 30 پیش از میلاد، امپراطوری پوتلیم را در مصر حکومت کرد

14. During the Parthian period, Hellenistic customs partially gave way to a resurgence of Persian culture.
[ترجمه ترگمان]در دوره اشکانیان، سنت هلنیستی به طور نسبی به احیای فرهنگ ایرانی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]در طول دوره پارتی، آداب و رسوم سلطنتی، بخشی از احیای فرهنگ فارسی بود


کلمات دیگر: