خط پایان
finishing line
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• mark at which a race is completed
جملات نمونه
1. He redoubled his speed when he saw the finishing line ahead.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که خط پایان را به پایان رساند، سرعت خود را مضاعف ساخت
[ترجمه گوگل]او سرعت خود را دو برابر کرد وقتی که خط رو به پایان رسید
[ترجمه گوگل]او سرعت خود را دو برابر کرد وقتی که خط رو به پایان رسید
2. He raced towards the finishing line.
[ترجمه ترگمان]به سرعت به سمت خط پایان حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او به سمت خط پایان تکیه زد
[ترجمه گوگل]او به سمت خط پایان تکیه زد
3. The two horses crossed the finishing line together.
[ترجمه ترگمان]دو اسب از صف خارج شدند
[ترجمه گوگل]دو اسب از هم جدا شدند
[ترجمه گوگل]دو اسب از هم جدا شدند
4. They crossed the finishing line together .
[ترجمه ترگمان]آن ها با هم از خط پایان عبور کردند
[ترجمه گوگل]آنها با هم به خط پایان رسیدند
[ترجمه گوگل]آنها با هم به خط پایان رسیدند
5. She shot past me several metres before the finishing line.
[ترجمه ترگمان]او چند متر قبل از خط پایان از من فاصله گرفت
[ترجمه گوگل]او چندین متر قبل از خط پایان به من حمله کرد
[ترجمه گوگل]او چندین متر قبل از خط پایان به من حمله کرد
6. Just 100 metres from the finishing line Jackson forged ahead.
[ترجمه ترگمان]تنها ۱۰۰ متر از خط پایان، Jackson جلو رفت
[ترجمه گوگل]فقط 100 متر از خط پایان جکسون جلوتر رفت
[ترجمه گوگل]فقط 100 متر از خط پایان جکسون جلوتر رفت
7. He was just fractionally ahead at the finishing line.
[ترجمه ترگمان]اون فقط داشت از خط پایان کار می کرد
[ترجمه گوگل]او فقط در خط پایان به جلو حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او فقط در خط پایان به جلو حرکت کرد
8. She managed to head the field across the finishing line of the London Marathon.
[ترجمه ترگمان]او ترتیبی داد که میدان مسابقه ماراتون لندن را تمام کند
[ترجمه گوگل]او موفق به هدایت میدان در پایان خط پایان ماراتن لندن شد
[ترجمه گوگل]او موفق به هدایت میدان در پایان خط پایان ماراتن لندن شد
9. At last he overtook me at the finishing line.
[ترجمه ترگمان]سرانجام به خط پایان رسید
[ترجمه گوگل]در نهایت او در خط پایان به من غلبه کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت او در خط پایان به من غلبه کرد
10. For others, blistered and saddle-sore, just reaching the finishing line sufficed.
[ترجمه ترگمان]برای دیگران، تاول و زین شده بود، درست به خط پایان کفایت می کرد
[ترجمه گوگل]برای دیگران، زنگ زده و زین دار، فقط رسیدن به خط پایان به اندازه کافی بود
[ترجمه گوگل]برای دیگران، زنگ زده و زین دار، فقط رسیدن به خط پایان به اندازه کافی بود
11. The crowd roared as the winner crossed the finishing line.
[ترجمه ترگمان]وقتی برنده مسابقه نهایی را به پایان رساند، جمعیت نعره می زدند
[ترجمه گوگل]جمعیت به عنوان برنده به خط پایان رسید
[ترجمه گوگل]جمعیت به عنوان برنده به خط پایان رسید
12. The finishing line is at the top of William Brown Street.
[ترجمه ترگمان]خط پایان در بالای خیابان ویلیام براون قرار دارد
[ترجمه گوگل]خط پایان در بالای خیابان ویلیام براون است
[ترجمه گوگل]خط پایان در بالای خیابان ویلیام براون است
13. Richard Barnett was at the finishing line.
[ترجمه ترگمان]ریچارد بارنت در خط پایان بود
[ترجمه گوگل]ریچارد بارنت در خط پایان بود
[ترجمه گوگل]ریچارد بارنت در خط پایان بود
14. On the strip steel rolling line and finishing line, the circular shear and its terminal equipments play an important role on the quality of strip steel edge.
[ترجمه ترگمان]در خط لوله مارپیچ و خط پایان، برشی مدور و تجهیزات ترمینال آن نقش مهمی را در کیفیت لبه فولاد نوار ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]در خط نوار فولاد خط و خط پایان، برش دایره ای و تجهیزات ترمینال آن نقش مهمی در کیفیت لبه فولاد نوار دارد
[ترجمه گوگل]در خط نوار فولاد خط و خط پایان، برش دایره ای و تجهیزات ترمینال آن نقش مهمی در کیفیت لبه فولاد نوار دارد
کلمات دیگر: