طبقه بندی، دسته بندی کردن، طبقه بندی کردن، رده بندی کردن، رسته بندی کردن
categorise
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• arrange in groups, classify, place into a category, sort (also categorize)
جملات نمونه
1. Lindsay, like his films, is hard to categorise.
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی، مانند فیلم های او، طبقه بندی کردن آن ها دشوار است
[ترجمه گوگل]لیندسی، مانند فیلمهایش، سخت است که طبقه بندی شود
[ترجمه گوگل]لیندسی، مانند فیلمهایش، سخت است که طبقه بندی شود
2. Categorise the plants into four groups.
[ترجمه ترگمان]گیاهان را به چهار گروه تقسیم می کند
[ترجمه گوگل]دسته بندی گیاهان را به چهار گروه تقسیم کنید
[ترجمه گوگل]دسته بندی گیاهان را به چهار گروه تقسیم کنید
3. Her work is difficult to categorise.
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی کردن کار او دشوار است
[ترجمه گوگل]کار او دشوار است به دسته بندی
[ترجمه گوگل]کار او دشوار است به دسته بندی
4. This type of china is rather hard to categorise, it's very unusual.
[ترجمه ترگمان]این نوع چینی تقریبا برای categorise سخته، این خیلی غیر معموله
[ترجمه گوگل]این نوع چین به سختی طبقه بندی می شود، بسیار غیر معمول است
[ترجمه گوگل]این نوع چین به سختی طبقه بندی می شود، بسیار غیر معمول است
5. Some languages categorise not only living things as masculine or feminine, but inanimate objects as well.
[ترجمه ترگمان]برخی از زبان ها نه تنها اشیا زنده را به عنوان جنس مذکر یا مونث، بلکه اشیا بی جان را نیز طبقه بندی می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از زبانها نه تنها چیزهای زندگی را به صورت مردانه یا زنانه طبقه بندی می کنند، بلکه اشیای بی جان نیز دارند
[ترجمه گوگل]بعضی از زبانها نه تنها چیزهای زندگی را به صورت مردانه یا زنانه طبقه بندی می کنند، بلکه اشیای بی جان نیز دارند
6. You could easily categorise your addresses into five sections.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به راحتی آدرس خود را به پنج بخش طبقه بندی کنید
[ترجمه گوگل]شما به راحتی می توانید آدرس های خود را به پنج بخش تقسیم کنید
[ترجمه گوگل]شما به راحتی می توانید آدرس های خود را به پنج بخش تقسیم کنید
7. Perhaps best to categorise exhibitors and then have them in alphabetical order?
[ترجمه ترگمان]شاید بهتر باشد که غرفه داران را طبقه بندی کرده و سپس به ترتیب الفبایی آن ها را دسته بندی کنید؟
[ترجمه گوگل]شاید بهترین شرکت کنندگان را دسته بندی کنید و سپس آنها را به صورت حروف الفبا مرتب کنید؟
[ترجمه گوگل]شاید بهترین شرکت کنندگان را دسته بندی کنید و سپس آنها را به صورت حروف الفبا مرتب کنید؟
8. Thinking in categories enables us to categorise phenomena are essentially ambiguous.
[ترجمه ترگمان]تفکر در مقولات ما را قادر می سازد تا پدیده هایی را طبقه بندی کنیم که اساسا مبهم هستند
[ترجمه گوگل]تفکر در مقوله ها ما را قادر به دسته بندی پدیده ها اساسا مبهم است
[ترجمه گوگل]تفکر در مقوله ها ما را قادر به دسته بندی پدیده ها اساسا مبهم است
9. Business writers are harder to categorise.
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی نویسندگان کار دشوارتر است
[ترجمه گوگل]نویسندگان کسب و کار سخت تر به طبقه بندی می شوند
[ترجمه گوگل]نویسندگان کسب و کار سخت تر به طبقه بندی می شوند
10. Probability and severity are used to categorise the relative importance of risks.
[ترجمه ترگمان]احتمال و شدت مورد استفاده قرار می گیرند تا اهمیت نسبی خطرات را طبقه بندی کنند
[ترجمه گوگل]احتمال و شدت برای طبقه بندی اهمیت نسبی خطرات استفاده می شود
[ترجمه گوگل]احتمال و شدت برای طبقه بندی اهمیت نسبی خطرات استفاده می شود
11. This template will categorise tagged articles into Category:Wikipedia articles needing rewrite. This template is self-reference. This template is not useful to be subst 'd.
[ترجمه ترگمان]این الگو مقالات برچسب گذاری شده را به دسته دسته بندی می کند: مقاله های ویکی پدیا نیازمند بازنویسی هستند این الگو از خود مرجع است این الگو برای be d مفید نیست
[ترجمه گوگل]این الگو مقالات برچسب شده را به مقالات مقالات ویکیپدیا نیازمند بازنویسی طبقه بندی می کند این قالب خود ارجاع است این الگو مفید نیست به subst 'd
[ترجمه گوگل]این الگو مقالات برچسب شده را به مقالات مقالات ویکیپدیا نیازمند بازنویسی طبقه بندی می کند این قالب خود ارجاع است این الگو مفید نیست به subst 'd
12. Should we categorise people who intentionally spread HI as murderers?
[ترجمه ترگمان]آیا ما باید افرادی را طبقه بندی کنیم که به عمد حزب اسلامی را به عنوان قاتلان گسترش می دهند؟
[ترجمه گوگل]آیا باید افرادی را که عمدا HI را به عنوان قاتلان پخش می کنند طبقه بندی کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا باید افرادی را که عمدا HI را به عنوان قاتلان پخش می کنند طبقه بندی کنیم؟
13. Good language learners make notes and categorise language. They also use inductive learning extensively.
[ترجمه ترگمان]زبان خوب دانش آموزان یادداشت می کنند و زبان را طبقه بندی می کنند آن ها همچنین به طور گسترده از یادگیری سلفی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]زبان آموزان زبان خوب، یادداشت ها و زبان را دسته بندی می کنند آنها همچنین از فراگیری یادگیری الگویی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]زبان آموزان زبان خوب، یادداشت ها و زبان را دسته بندی می کنند آنها همچنین از فراگیری یادگیری الگویی استفاده می کنند
14. Make a list of your child's toys and then categorise them as sociable or antisocial.
[ترجمه ترگمان]فهرستی از اسباب بازی های کودک خود تهیه کنید و سپس آن ها را به عنوان اجتماعی و اجتماعی دسته بندی کنید
[ترجمه گوگل]فهرستی از اسباب بازی های کودک خود را ایجاد کنید و سپس آنها را به عنوان اجتماعی یا ضد اجتماعی دسته بندی کنید
[ترجمه گوگل]فهرستی از اسباب بازی های کودک خود را ایجاد کنید و سپس آنها را به عنوان اجتماعی یا ضد اجتماعی دسته بندی کنید
پیشنهاد کاربران
دسته بندی کردن/طبقه بندی کردن/ داخل دسته یا گروه قرار دادن.
طبقه بندی کردن، مشخص کردن سطح افراد یا اشیا، دسته بندی
کلمات دیگر: