کلمه جو
صفحه اصلی

beach ball


توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کناره ی دریا و دریاچه و یا استخر

انگلیسی به فارسی

توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کناره‌ی دریا و دریاچه و یا استخر


توپ ساحلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large inflatable ball of brightly colored plastic, usu. used for games played in or near the water.

• light air-filled nylon ball that is often played with at the beach or in water
a beach ball is a large, lightweight air-filled ball that people play with.

جملات نمونه

1. A beach ball fell from the overhead luggage-tray.
[ترجمه ترگمان]یک توپ ساحلی از بالای سر و بار بالای سر آن ها به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]توپ ساحل از سینی چمدان سرنشین سقوط کرد

2. Place the beach ball on to your left leg inner thigh and raise you leg.
[ترجمه ترگمان]توپ ساحلی را روی ران چپ ران خود قرار دهید و پای شما را بلند کنید
[ترجمه گوگل]توپ ساحل را روی ران داخلی داخل پا بگذارید و پای شما را بالا ببرید

3. Well, the example reminds me distinctly of a beach ball seen end-on.
[ترجمه ترگمان] خب، این مثال منو به یاد یه توپ ساحلی میندازه که آخرش دیده میشه
[ترجمه گوگل]خوب، این مثال من به طور قابل توجهی از یک توپ ساحل دیده می شود پایان دادن به

4. Sitting crossed legged place the beach ball between your elbows at shoulder level and squeeze 20 times.
[ترجمه ترگمان]نشستن روی چهار پا، توپ ساحلی را بین آرنج تان در سطح شانه قرار دهید و ۲۰ بار فشار دهید
[ترجمه گوگل]نشستن پای پا را به توپ ساحل بین آرنج خود را در سطح شانه و 20 بار فشار دهید

5. There are countless ways for the beach ball to pop up and smack us back into reality.
[ترجمه ترگمان]راه های بی شماری برای ضربه زدن به توپ ساحلی وجود دارد و ما را به واقعیت تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]راه های بی شماری برای توپ ساحل وجود دارد و ما را به واقعیت می اندازد

6. All you needed was a big beach ball and two other friends to play.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که لازم داشتی یه توپ ساحلی بزرگ و دوتا دوست دیگه برای بازی بود
[ترجمه گوگل]همه شما نیاز دارید یک توپ ساحل بزرگ و دو دوست دیگر برای بازی بود

7. The beach ball bounced up and hit him in the face.
[ترجمه ترگمان]گلوله ساحل بالا پرید و به صورت او برخورد کرد
[ترجمه گوگل]توپ ساحل بالا رفت و به او ضربه زد

8. Beach Series: Beach ball, swim ring, head ring, arm ring, floating row, water bed, bead, raincoats, infant seat, seat pool. Baby horse. Waterskiing circle, one boat, double boat, water, beach bags.
[ترجمه ترگمان]Series ساحل، حلقه شنا، حلقه شنا، حلقه بازو، حلقه بازو، تخت آبی، کت بارانی، کت بارانی، کت و شلوار پوش، صندلی seat اسب کوچولو دایره، یک قایق، یک قایق، دو قایق، آب، کیسه ساحلی
[ترجمه گوگل]ساحل سری ساحل توپ، حلقه شنا، سر حلقه، حلقه بازو، ردیف شناور، تخت آب، مهره، بارانی، صندلی نوزاد، صندلی صندلی اسب عزیزم آبریزش دایره، یک قایق، دو قایق، آب، کیسه های ساحل

9. A woman who's face resembled a weathered beach ball and who could barely put one foot in front of the other.
[ترجمه ترگمان]زنی که صورتش شبیه توپ بود و به سختی می توانست یک پایش را جلوی پای دیگر بگذارد
[ترجمه گوگل]یک زن که صورتش شباهت به یک توپ ساحلی است و می تواند به سختی یک پا را در مقابل دیگری قرار دهد

10. An ant probably thinks the beach ball he's walking on is fl at, too.
[ترجمه ترگمان]یک مورچه به احتمال زیاد فکر می کند توپ ساحل در حال قدم زدن در آن است
[ترجمه گوگل]مورچه احتمالا فکر می کند که توپ ساحل او نیز در حال حرکت است

11. LEO: I have a beach ball! This is fun.
[ترجمه ترگمان]! من یه توپ ساحلی دارم خیلی حال میده
[ترجمه گوگل]LEO من یک توپ ساحل دارم! این جالبه

12. I bring my beach ball .
[ترجمه ترگمان] من توپ ساحلی - م رو میارم
[ترجمه گوگل]من توپ ساحلم را می برم

13. Prop yourself up on your elbows and place a beach ball between your knees.
[ترجمه ترگمان]خودت را روی آرنج هایش تکیه بده و یک گلوله ساحلی را وسط زانو بگذار
[ترجمه گوگل]خودتان را در آرنج خود قرار دهید و یک توپ ساحل را بین زانوها قرار دهید

14. Eventually that contest was supplanted by a wonderfully violent game played in the same small space, but with a beach ball.
[ترجمه ترگمان]در نهایت این رقابت جای خود را به بازی بسیار سختی داد که در یک فضای کوچک بازی می کرد، اما با توپ ساحلی
[ترجمه گوگل]در نهایت این مسابقه با یک بازی فوق العاده خشونت آمیز در همان فضای کوچک، اما با یک توپ ساحل، جایگزین شد


کلمات دیگر: