انعطاف پذیر، در لفافه پیچیدن، پیچیدن، با لفافه پوشاندن، در اغوش گرفتن، در بر گرفتن
enfolding
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• enveloping; surrounding; hugging, embracing
جملات نمونه
1. The mother was enfolding her baby in her arms.
[ترجمه ترگمان]مادر طفل او را در آغوش گرفته بود
[ترجمه گوگل]مادر مادرش را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]مادر مادرش را در آغوش گرفت
2. Thack came up behind him, enfolding him in his arms.
[ترجمه ترگمان]Thack پشت سر او آمد و او را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]دلم برات تنگ شده، پشت سرش افتادم
[ترجمه گوگل]دلم برات تنگ شده، پشت سرش افتادم
3. Authority radiated from him, touching and enfolding all, intimidating and protecting all.
[ترجمه ترگمان]گردان از او ساطع می شد، لمس می کرد و همه را لمس می کرد، وحشت زده و از همه محافظت می کرد
[ترجمه گوگل]مقامات از او رنج می برند، دست زدن و دست زدن به همه، تهدید و محافظت از همه
[ترجمه گوگل]مقامات از او رنج می برند، دست زدن و دست زدن به همه، تهدید و محافظت از همه
4. We held him between us, enfolding him with our arms as he cried.
[ترجمه ترگمان]او را بین خودمان نگه داشتیم و او را در آغوش گرفتیم
[ترجمه گوگل]ما او را بین ما نگه داشتیم، او را با اسلحه هایمان غرق کردیم، گریه کردیم
[ترجمه گوگل]ما او را بین ما نگه داشتیم، او را با اسلحه هایمان غرق کردیم، گریه کردیم
5. Well, here is one for you, enfolding same concept of coziness but with a tincture of modernity in it.
[ترجمه ترگمان]خوب، اینجا یکی برای شما است، همان مفهوم of، اما با a مدرنیته در آن
[ترجمه گوگل]خوب، در اینجا یکی برای شما است، با همان مفهوم سازگاری، اما با تنتور مدرنیته در آن
[ترجمه گوگل]خوب، در اینجا یکی برای شما است، با همان مفهوم سازگاری، اما با تنتور مدرنیته در آن
6. The touch of the sea sensuous, enfolding the body in its soft, close embrace.
[ترجمه ترگمان]لمس عمیق دریا، جسم را در آغوش نرم و نرم آن حلقه می کند
[ترجمه گوگل]لمس دریا حساس است، بدن خود را در نرم و نزدیک در آغوش خود قرار دهید
[ترجمه گوگل]لمس دریا حساس است، بدن خود را در نرم و نزدیک در آغوش خود قرار دهید
7. Ahead of us gleamed a radiance, enfolding every wish life could conjure, enfolding life itself.
[ترجمه ترگمان]درمقابل ما، روشنایی، هر آرزو و هر آرزو، زندگی درهم کشیده، می درخشید
[ترجمه گوگل]پیش از ما درخشندگی زلزله زده بود، هر زندگی آرزو می کرد که بتواند زندگی کند، زندگی خود را انحراف دهد
[ترجمه گوگل]پیش از ما درخشندگی زلزله زده بود، هر زندگی آرزو می کرد که بتواند زندگی کند، زندگی خود را انحراف دهد
8. Tired from his parents earn bonus for the movie, Tired of watching those without meaning than in a novel (enfolding sunny afternoon for a cup of tea, a wave of paper books with ink and carefree!
[ترجمه ترگمان]از اینکه پدر و مادرش برای فیلم پاداش دریافت می کنند، خسته از نگاه کردن به افراد بدون معنا و نه در یک بعد از ظهر آفتابی برای یک فنجان چای، یک موج از کتاب های کاغذی با مرکب و carefree!
[ترجمه گوگل]خسته از پدر و مادر او پاداش برای فیلم کسب درآمد، خسته از تماشای آنهایی که بدون معنای نسبت به در رمان (غواصی بعد از ظهر آفتابی برای یک فنجان چای، موج کاغذ کاغذ با جوهر و بدون رژیم!
[ترجمه گوگل]خسته از پدر و مادر او پاداش برای فیلم کسب درآمد، خسته از تماشای آنهایی که بدون معنای نسبت به در رمان (غواصی بعد از ظهر آفتابی برای یک فنجان چای، موج کاغذ کاغذ با جوهر و بدون رژیم!
9. Here, the outside world seems to vanish behind enfolding mountains, quarantined away by river, still water, and wetland.
[ترجمه ترگمان]در اینجا به نظر می رسد که دنیای بیرون در پشت کوهستان ناپدید شده است، قرنطینه با رودخانه، آب، و تالاب
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که در خارج از جهان، در پشت کوه های غرق شده، که به وسیله رودخانه ها، هنوز آب و تالاب صورت می گیرد، از بین می رود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که در خارج از جهان، در پشت کوه های غرق شده، که به وسیله رودخانه ها، هنوز آب و تالاب صورت می گیرد، از بین می رود
10. And here were forests ancient as the hills, Enfolding sunny spots of greenery.
[ترجمه ترگمان]و اینجا جنگل های قدیمی در میان تپه ها و نقاط آفتابی گیاهان سبز دیده می شد
[ترجمه گوگل]و در اینجا جنگل های باستانی به عنوان تپه، Enfolding نقاط آفتابی از سبز
[ترجمه گوگل]و در اینجا جنگل های باستانی به عنوان تپه، Enfolding نقاط آفتابی از سبز
11. This joy is something new my arms enfolding you.
[ترجمه ترگمان]این شادی، چیزی نو در آغوش من است
[ترجمه گوگل]این شادی چیز جدیدی است که دستانم را به شما منتقل می کند
[ترجمه گوگل]این شادی چیز جدیدی است که دستانم را به شما منتقل می کند
12. It's almost noon, enfolding her son of man shouted hungry belly, just on the apron prepared food, but of a woman may buy back ribs to eat, he said to wait, you mama buy ribs.
[ترجمه ترگمان]تقریبا ظهر است، پسر جوان شکم گرسنه فریاد می زند: نزدیک ظهر است، درست روی پیش بند غذا آماده کرده، اما یک زن می تواند دنده عقب را برای خوردن بخرد، و گفت: صبر کن، مامان، دنده بخر
[ترجمه گوگل]تقریبا در ظهر، با زدن انفجار پسرش مرد، صدای گرسنگی را فریاد زد، فقط بر روی غذا آماده غذا بود، اما یک زن ممکن است برای خوردن دندان ها بخرد، او گفت، صبر کن، مادرت دندان بخری
[ترجمه گوگل]تقریبا در ظهر، با زدن انفجار پسرش مرد، صدای گرسنگی را فریاد زد، فقط بر روی غذا آماده غذا بود، اما یک زن ممکن است برای خوردن دندان ها بخرد، او گفت، صبر کن، مادرت دندان بخری
13. Macushla! your white arms are reaching, I feel them enfolding caressing me still.
[ترجمه ترگمان]! Macushla - - - - - - - بازوان سفید شما به من می رسد، احساس می کنم که آن ها هنوز مرا نوازش می کنند
[ترجمه گوگل]مکاشلا! دست های سفید خود را می رسانند، احساس می کنم آنها هنوز در حال غرق شدن هستند
[ترجمه گوگل]مکاشلا! دست های سفید خود را می رسانند، احساس می کنم آنها هنوز در حال غرق شدن هستند
14. Where had the odious senior, Boden, gone, somewhere among those broken, enfolding walls?
[ترجمه ترگمان]کجای این دیواره ای درهم شکسته، از میان آن دیواره ای درهم شکسته، از کجا رفته بود؟
[ترجمه گوگل]از کجا بودبدباز ارشد، بودن، در جایی از میان این شکافها، دیوارهای غرق شده رفته بود؟
[ترجمه گوگل]از کجا بودبدباز ارشد، بودن، در جایی از میان این شکافها، دیوارهای غرق شده رفته بود؟
کلمات دیگر: