(انگلیس - عامیانه) رجوع شود به: demobilize و demobilization
demob
(انگلیس - عامیانه) رجوع شود به: demobilize و demobilization
انگلیسی به فارسی
(انگلیس - عامیانه) رجوع شود به: demobilize و demobilization
انگلیسی به انگلیسی
• discharge from military service; disband an army
جملات نمونه
1. I didn'tget back to Brussels until after my demob.
[ترجمه ترگمان]من تا بعد از demob به بروکسل برگشتم
[ترجمه گوگل]من تا زمانی که دموی من نبودم به بروکسل بازگشتم
[ترجمه گوگل]من تا زمانی که دموی من نبودم به بروکسل بازگشتم
2. He was demobbed in 194
[ترجمه ترگمان]او در ۱۹۴ به ۱۹۴ درجه رسیده بود
[ترجمه گوگل]او در سال 194 مجبور شد
[ترجمه گوگل]او در سال 194 مجبور شد
3. Shortly afterwards, he went off to the Demob Centre and I left dismally on my last posting to Scampton.
[ترجمه ترگمان]کمی بعد، او به مرکز Demob رفت و من در آخرین سفر خود به Scampton به طور وحشتناکی رها شدم
[ترجمه گوگل]مدت کوتاهی پس از آن، او به مرکز دمب رفت و من به ندرت با آخرین پست من به Scampton ترک کرد
[ترجمه گوگل]مدت کوتاهی پس از آن، او به مرکز دمب رفت و من به ندرت با آخرین پست من به Scampton ترک کرد
4. His demob suit didn't fit him very well.
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار His خیلی حالش خوب نبود
[ترجمه گوگل]کت و شلوار دموی او بسیار خوب او را نداشت
[ترجمه گوگل]کت و شلوار دموی او بسیار خوب او را نداشت
5. Didn't they give you a demob suit?
[ترجمه ترگمان]مگه بهت کت و شلوار demob نداده بودن؟
[ترجمه گوگل]آیا شما آنها را به یک کت و شلوار demob نمی دهید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما آنها را به یک کت و شلوار demob نمی دهید؟
6. I'm still in the air force, though I'll be demobbed in a couple of months.
[ترجمه ترگمان]من هنوز در نیروی هوایی هستم، هرچند تا چند ماه دیگر آزاد می شوم
[ترجمه گوگل]من هنوز در نیروی هوایی هستم، هرچند در عرض چند ماه مجبور خواهم شد
[ترجمه گوگل]من هنوز در نیروی هوایی هستم، هرچند در عرض چند ماه مجبور خواهم شد
کلمات دیگر: