کلمه جو
صفحه اصلی

bit by bit


کم کم، به تدریج، خردخرد

انگلیسی به فارسی

ذره ذره


انگلیسی به انگلیسی

• drop by drop, little by little, gradually

جملات نمونه

1. The work was never finished and bit by bit the building fell apart.
[ترجمه ترگمان]کار هرگز به پایان نرسید و ساختمان به تدریج از هم پاشید
[ترجمه گوگل]این کار هرگز به اتمام نرسیده و بنا به دلایلی ساختمان از بین رفت

2. He dug the garden bit by bit.
[ترجمه ترگمان]او باغچه را کمی حفر کرد
[ترجمه گوگل]او کمی بچگانه باغ را می کشید

3. They assembled the model ship bit by bit.
[ترجمه ترگمان]آن ها کشتی مدل را کمی تشکیل دادند
[ترجمه گوگل]آنها بیت بیتی مدل را مونتاژ کردند

4. Bit by bit, I was starting to change my mind.
[ترجمه ترگمان]کم کم داشتم نظرم رو عوض می کردم
[ترجمه گوگل]بیت بیتی، من شروع به تغییر ذهنم کردم

5. Bit by bit, the group accepted the idea.
[ترجمه ترگمان]گروه به تدریج این ایده را پذیرفتند
[ترجمه گوگل]بیت بیتی، گروه این ایده را پذیرفت

6. We'll do it bit by bit.
[ترجمه ترگمان]به زودی این کار را می کنیم
[ترجمه گوگل]ما آن را کمی بچرخانیم

7. Bit by bit I began to understand what they were trying to do.
[ترجمه ترگمان]کم کم متوجه شدم که آن ها سعی دارند چه کار کنند
[ترجمه گوگل]بیتی کمی شروع کردم به درک آنچه آنها سعی داشتند انجام دهند

8. Bit by bit memories of the night came back to me.
[ترجمه ترگمان]کم کم خاطرات شب به سراغم آمد
[ترجمه گوگل]خاطرات کمی از شب به من برگشت

9. He saved money bit by bit until he had enough to buy a car.
[ترجمه ترگمان]او کمی پول پس انداز کرد تا اینکه برای خرید یک ماشین به اندازه کافی پول پس انداز کرد
[ترجمه گوگل]او کمی پول به دست آورد و تا زمانی که به اندازه کافی برای خرید یک ماشین نداشت

10. He assembled the model aircraft bit by bit.
[ترجمه ترگمان]او the را کمی جمع کرد
[ترجمه گوگل]او کمی بطری هواپیما مدل را مونتاژ کرد

11. They reviewed each aspect of the plan bit by bit.
[ترجمه ترگمان]آن ها هر جنبه از برنامه را کمی بررسی کردند
[ترجمه گوگل]آنها هر یک از جنبه های برنامه را بطور کلی بررسی می کنند

12. Bit by bit Bob had nudged Fritz into selling his controlling interest.
[ترجمه ترگمان]باب به بیت به بیت سقلمه ای به فریتس زده بود تا علاقه خود را به فروش برساند
[ترجمه گوگل]بیت کمی باته Fritz را به فروش سهام خود کنترل کرد

13. I saved up the money bit by bit.
[ترجمه ترگمان]پول را کمی پس انداز کردم
[ترجمه گوگل]من کمی پول به دست آوردم

14. Bit by bit, our apartment started to look like a home.
[ترجمه ترگمان]کم کم آپارتمان ما مثل یه خونه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]بیت بیتی، آپارتمان ما شروع به نگاه کردن به یک خانه

پیشنهاد کاربران

کم کم

یواش یواش


کلمات دیگر: