متورم
bitingly
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• sarcastically, stingingly, cuttingly
جملات نمونه
1. a bitingly cold wind.
[ترجمه ترگمان]یه باد سرد
[ترجمه گوگل]باد سردی سرد
[ترجمه گوگل]باد سردی سرد
2. This bitingly funny film takes you behind the scenes of the publishing world to witness the wheeling and dealing required to create the next best-seller.
[ترجمه ترگمان]این فیلم عجیب و غریب شما را پشت صحنه دنیای انتشار می برد تا شاهد چرخش و برخورد لازم برای ایجاد بهترین فروشنده بعدی باشد
[ترجمه گوگل]این فیلم جادویی خنده دار شما را پشت صحنه های جهان چاپ و نشر می گیرد تا شاهد چرخیدن و خرید و فروش مورد نیاز برای ایجاد بهترین فروشنده بعدی باشد
[ترجمه گوگل]این فیلم جادویی خنده دار شما را پشت صحنه های جهان چاپ و نشر می گیرد تا شاهد چرخیدن و خرید و فروش مورد نیاز برای ایجاد بهترین فروشنده بعدی باشد
3. It was bitingly cold, the sky filled with white moonlight, the earth covered with white snow.
[ترجمه ترگمان]سرد بود، آسمان پر از مهتاب سفید بود و زمین پوشیده از برف سفید بود
[ترجمه گوگل]این بطری سرد بود، آسمان پر از نور ماه سفید بود، زمین با برف سفید پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]این بطری سرد بود، آسمان پر از نور ماه سفید بود، زمین با برف سفید پوشیده شده بود
4. The Australian singer-songwriter wrote a bitingly hilarious, if vulgar, ditty about a loathed ex's unwanted friend request.
[ترجمه ترگمان]این خواننده و آهنگساز استرالیایی یک داستان تلخ و خنده دار را، اگر مبتذل باشد، در مورد درخواست ناخواسته یک دوست ناخواسته، نوشت
[ترجمه گوگل]خواننده و ترانه نویس استرالیایی یک متقلبانه خنده دار و عجیب و غریب در مورد یک درخواست دوست ناخواسته سحر آمیز سابق را نوشت
[ترجمه گوگل]خواننده و ترانه نویس استرالیایی یک متقلبانه خنده دار و عجیب و غریب در مورد یک درخواست دوست ناخواسته سحر آمیز سابق را نوشت
5. Corrosive and bitingly trenchant; cutting.
[ترجمه ترگمان]نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه گوگل]خوردگی و نشخوار کننده؛ برش دادن
[ترجمه گوگل]خوردگی و نشخوار کننده؛ برش دادن
6. In her newspaper work she almost always manages to mine bitingly funny anecdotes from the driest of material.
[ترجمه ترگمان]در کار روزنامه خود، تقریبا همیشه داستان هایی طعنه آمیز و طعنه آمیز را از خشک ترین مواد، به کار می برد
[ترجمه گوگل]در روزنامه ها او تقریبا همیشه به من می گوید داستان های خنده دار خنده دار از خشک ترین مواد
[ترجمه گوگل]در روزنامه ها او تقریبا همیشه به من می گوید داستان های خنده دار خنده دار از خشک ترین مواد
7. It was a very dubious - looking, nay a very dark and dismal night, bitingly cold and cheerless.
[ترجمه ترگمان]یک شب بسیار مشکوک، حتی یک شب تیره و غم انگیز، سرد و بی روح بود
[ترجمه گوگل]این بسیار مشکوک بود - به نظر می رسید، شب بسیار تاریک و مبهوت، bitingly سرد و بی فایده است
[ترجمه گوگل]این بسیار مشکوک بود - به نظر می رسید، شب بسیار تاریک و مبهوت، bitingly سرد و بی فایده است
8. There was a long pause and he spoke drawlingly, bitingly in the dark.
[ترجمه ترگمان]سکوتی طولانی برقرار شد و او با لحنی تلخ و تلخ صحبت کرد
[ترجمه گوگل]یک مکث طولانی وجود داشت و او به سختی صحبت کرد و در تاریکی نشسته بود
[ترجمه گوگل]یک مکث طولانی وجود داشت و او به سختی صحبت کرد و در تاریکی نشسته بود
9. The doctor pushed open the door. The interior was silent and bitingly cold.
[ترجمه ترگمان]دکتر در را باز کرد داخل خانه خاموش و گزنده بود
[ترجمه گوگل]دکتر به جلو افتاد داخلی ساکت بود و بطری سرد بود
[ترجمه گوگل]دکتر به جلو افتاد داخلی ساکت بود و بطری سرد بود
کلمات دیگر: