رجوع شود به: emir
amir
رجوع شود به: emir
انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: emir
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a variant of emir.
• male first name
emir, muslim ruler (i.e. prince, commander, etc.); title for a descendant of muhammad prophet of islam
emir, muslim ruler (i.e. prince, commander, etc.); title for a descendant of muhammad prophet of islam
جملات نمونه
1. The senior functionary on boards was Amir Aslan Afshar, the grand master of ceremonies.
[ترجمه ترگمان]کارمند ارشد، امیر جان Afshar بود که رئیس تشریفات بود
[ترجمه گوگل]اعضای ارشد هیئت مدیره امیر اسلان افشار، استاد بزرگ مراسم است
[ترجمه گوگل]اعضای ارشد هیئت مدیره امیر اسلان افشار، استاد بزرگ مراسم است
2. It is governed by an Amir, chosen by and from the members of the royal family.
[ترجمه ترگمان]آن توسط یک امیر که توسط اعضای خانواده سلطنتی انتخاب و انتخاب شده است اداره می شود
[ترجمه گوگل]این توسط امیر اداره می شود که توسط اعضای خانواده سلطنتی انتخاب شده است
[ترجمه گوگل]این توسط امیر اداره می شود که توسط اعضای خانواده سلطنتی انتخاب شده است
3. An absolute monarch, the Amir governs through an appointed Cabinet.
[ترجمه ترگمان]یک پادشاه مستبد، امیر از طریق کابینه منصوب می شود
[ترجمه گوگل]یک پادشاه مطلق، امیر از طریق یک کابینه منصوب حکم می کند
[ترجمه گوگل]یک پادشاه مطلق، امیر از طریق یک کابینه منصوب حکم می کند
4. Amir: For you, a thousand times over.
[ترجمه ترگمان] برای تو، هزار بار تموم شد
[ترجمه گوگل]امیر: برای شما هزار بار بیش از
[ترجمه گوگل]امیر: برای شما هزار بار بیش از
5. Amir Khan believes in acting in less number of films and acting in good films.
[ترجمه ترگمان]امیر خان به بازیگری در تعداد کم تر فیلم و بازیگری در فیلم های خوب معتقد است
[ترجمه گوگل]امیرخان معتقد است که در فیلم های کمتری و در فیلم های خوب عمل می کند
[ترجمه گوگل]امیرخان معتقد است که در فیلم های کمتری و در فیلم های خوب عمل می کند
6. Amir Or's poems have been translated and published into more than 20 languages.
[ترجمه ترگمان]اشعار امیر به بیش از ۲۰ زبان ترجمه و منتشر شده اند
[ترجمه گوگل]اشعار امیر ورد بیش از 20 زبان ترجمه شده و منتشر شده است
[ترجمه گوگل]اشعار امیر ورد بیش از 20 زبان ترجمه شده و منتشر شده است
7. Originally an admiral was an amir, or a Saracen chief.
[ترجمه ترگمان]در اصل یک دریاسالار بود، یا یک رهبر Saracen
[ترجمه گوگل]در اصل یک دریاسالار امیر یا رئیس ساراکن بود
[ترجمه گوگل]در اصل یک دریاسالار امیر یا رئیس ساراکن بود
8. Amir: I'm going to find a boy. His father meant a lot to me.
[ترجمه ترگمان]امیر: می خواهم یک پسر پیدا کنم پدرش برای من خیلی اهمیت داشت
[ترجمه گوگل]امیر: من می خواهم یک پسر پیدا کنم پدرش به معنای زیادی برای من بود
[ترجمه گوگل]امیر: من می خواهم یک پسر پیدا کنم پدرش به معنای زیادی برای من بود
9. "Read it again please, Amir agha, "Hassan would say.
[ترجمه ترگمان]حسن می گفت: \" لطفا دوباره بخوانید، امیر آقا \"
[ترجمه گوگل]حسن می گوید: «دوباره بخوانید، امیر آقا»
[ترجمه گوگل]حسن می گوید: «دوباره بخوانید، امیر آقا»
10. There is no act more wretched than stealing, Amir.
[ترجمه ترگمان]هیچ حرکتی از دزدی و دزدی نیست، امیر
[ترجمه گوگل]امیر، هیچ کاری از سرزنش بیشتر ندارد
[ترجمه گوگل]امیر، هیچ کاری از سرزنش بیشتر ندارد
11. To Detroit for Rip Hamilton, Tayshaun Prince and Amir Johnson.
[ترجمه ترگمان]به دیترویت برای Rip هامیلتون، Tayshaun پرنس و امیر جانسون
[ترجمه گوگل]به دیترویت برای ریپ همیلتون، تیشان پرنس و امیر جانسون
[ترجمه گوگل]به دیترویت برای ریپ همیلتون، تیشان پرنس و امیر جانسون
12. This committee also includes Lieutenant General Amir al - Saadi, an adviser to Saddam.
[ترجمه ترگمان]این کمیته همچنین شامل سپهبد امیر al، مشاور صدام است
[ترجمه گوگل]این کمیته همچنین شامل ژنرال امیر السعدی، مشاور صدام است
[ترجمه گوگل]این کمیته همچنین شامل ژنرال امیر السعدی، مشاور صدام است
13. This time they collaborated on the Amir high top sneaker.
[ترجمه ترگمان]این بار آن ها در بالای sneaker امیر بزرگ با هم هم کاری کردند
[ترجمه گوگل]این بار آنها در کتانی بلند بالا امیر شرکت کردند
[ترجمه گوگل]این بار آنها در کتانی بلند بالا امیر شرکت کردند
کلمات دیگر: