امیبی شکل، مانند امیب
amoeboid
امیبی شکل، مانند امیب
انگلیسی به فارسی
امیبیشکل، مانند امیب
انگلیسی به انگلیسی
• resembling an amoeba, related to an amoeba
جملات نمونه
1. There are numerous amoeboid nuclei suspended in the organelle - rich cytoplasm.
[ترجمه ترگمان]هسته amoeboid متعددی در سیتوپلاسم organelle وجود دارد
[ترجمه گوگل]هسته های آمoeوبید متعددی در سیتوپلاسم غنی organelle وجود دارد
[ترجمه گوگل]هسته های آمoeوبید متعددی در سیتوپلاسم غنی organelle وجود دارد
2. Results The vacuolar, granular, amoeboid and cyst forms of B. h and transformation among the forms were observed microscopically.
[ترجمه ترگمان]نتایج The، دانه دانه، amoeboid و کیست B در بین اشکال، از دیدگاه microscopically مشاهده شد
[ترجمه گوگل]نتایج: فرم های واکسن، گرانول، آمیبوئید و کیستی B h و تبدیل در میان فرمها میکروسکوپی مشاهده شد
[ترجمه گوگل]نتایج: فرم های واکسن، گرانول، آمیبوئید و کیستی B h و تبدیل در میان فرمها میکروسکوپی مشاهده شد
3. Cells of the amoeboid stage lacked the methanogenic endosymbionts.
[ترجمه ترگمان]سلول های مرحله amoeboid فاقد the methanogenic بودند
[ترجمه گوگل]سلول های مرحله آمیبوئیدی فاقد آندوسیمبیون های متانوژنیک بودند
[ترجمه گوگل]سلول های مرحله آمیبوئیدی فاقد آندوسیمبیون های متانوژنیک بودند
4. The ancestral protoctistans were probably amoeboid but lacked many eukaryotic organelles such as mitochondria, chloroplasts and flagella.
[ترجمه ترگمان]The اجدادی احتمالا amoeboid بودند، اما فاقد many یوکاریوتی بودند مثل میتوکندری، کلروپلاست ها و flagella
[ترجمه گوگل]پروتوکستیان اجدادی احتمالا آمیبوئید بودند اما تعداد زیادی از ارگانهای یوکاریوتی مانند میتوکندری، کلروپلاست و پرچم وجود نداشت
[ترجمه گوگل]پروتوکستیان اجدادی احتمالا آمیبوئید بودند اما تعداد زیادی از ارگانهای یوکاریوتی مانند میتوکندری، کلروپلاست و پرچم وجود نداشت
5. The amoeboid phagocytes are unshaped, which contains big nucleus, many mitochondria and lysosome.
[ترجمه ترگمان]The amoeboid unshaped هستند که شامل هسته بزرگ، many و lysosome است
[ترجمه گوگل]فاگوسیتهای آمیبوئید غیرقابل تشخیص هستند که حاوی هسته بزرگ، بسیاری از میتوکندریها و لیزوزوم هستند
[ترجمه گوگل]فاگوسیتهای آمیبوئید غیرقابل تشخیص هستند که حاوی هسته بزرگ، بسیاری از میتوکندریها و لیزوزوم هستند
6. Looking like a puffy white star studded with little pearls, this is the shell of an amoeboid protist called a foraminifera, or foram.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد ستاره سفید و سفیدی با مروارید کوچکی است، این پوسته یک protist of است که به نام foraminifera یا foram نامیده می شود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک ستاره سفید پوشیده با مروارید کوچک، این پوسته یک پروتئین آمیبوئیدی است که به نام فورامینفره یا فوروم است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک ستاره سفید پوشیده با مروارید کوچک، این پوسته یک پروتئین آمیبوئیدی است که به نام فورامینفره یا فوروم است
7. The result shows that the life cycle of Physarum tenerum comprises a unicellular amoeboid or swarm cell stage, a multinucleate plasmodium stage and a sporulation stage.
[ترجمه ترگمان]این نتیجه نشان می دهد که چرخه زندگی of شامل یک مرحله سلول گروهی یا ازدحام گروهی، یک مرحله multinucleate plasmodium و یک مرحله sporulation است
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که چرخه زندگی Physarum tenerum شامل یک مرحله سلول تک سلولی یا آمیبوتیک است، مرحله پلاسمودیوم چند هسته ای و یک مرحله اسپورادایی
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که چرخه زندگی Physarum tenerum شامل یک مرحله سلول تک سلولی یا آمیبوتیک است، مرحله پلاسمودیوم چند هسته ای و یک مرحله اسپورادایی
8. RESULTS:The morphology of Blastocystis hominis was found to include four types, namely vacuolized, granular, amoeboid and binary fission.
[ترجمه ترگمان]نتایج: نشان داده شد که مورفولوژی of hominis شامل چهار نوع، یعنی vacuolized، دانه دانه، amoeboid و fission می باشد
[ترجمه گوگل]نتایج: مورفولوژی بلستوسیستیس هومیونی شامل چهار نوع، یعنی واکسن، دانه بندی، آمیبوئید و تقسیم دوقطبی بود
[ترجمه گوگل]نتایج: مورفولوژی بلستوسیستیس هومیونی شامل چهار نوع، یعنی واکسن، دانه بندی، آمیبوئید و تقسیم دوقطبی بود
9. The axon then continues to grow, towed by an amoeboid structure at its tip.
[ترجمه ترگمان]سپس آکسون با یک ساختار amoeboid در نوک آن، به رشد خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]پس از آن آکسون همچنان رشد می کند، توسط ساختار آمیبوئیدی در نوک آن به تفکیک می شود
[ترجمه گوگل]پس از آن آکسون همچنان رشد می کند، توسط ساختار آمیبوئیدی در نوک آن به تفکیک می شود
10. Taketomi Island, Okinawa, JapanLooking like a puffy white star studded with little pearls, this is the shell of an amoeboid protist called a foraminifera, or foram.
[ترجمه ترگمان]جزیره Taketomi، اوکیناوا، JapanLooking مثل یک ستاره سفید پف کرده که با مرواریدهای کوچک تزیین شده باشد، این صدف of است که به نام foraminifera یا foram نامیده می شود
[ترجمه گوگل]جزیره تاکتومی، اوکیناوا، ژاپن مثل یک ستاره سفید پوشیده شده با مروارید کمی خرد شده است، این پوسته پروتئین آمیبوئیدی است که به نام فورامینیفر یا فورامیم شناخته می شود
[ترجمه گوگل]جزیره تاکتومی، اوکیناوا، ژاپن مثل یک ستاره سفید پوشیده شده با مروارید کمی خرد شده است، این پوسته پروتئین آمیبوئیدی است که به نام فورامینیفر یا فورامیم شناخته می شود
11. The result shows that the life cycle of Physarella oblonga comprises a unicellular amoeboid or swarm cell stage, a multinucleate plasmodium stage and a sporulation stage.
[ترجمه ترگمان]این نتیجه نشان می دهد که چرخه زندگی of شامل یک مرحله سلول گروهی یا ازدحام گروهی، یک مرحله multinucleate plasmodium و یک مرحله sporulation است
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که چرخه حیات فیزارلا للبونگا شامل یک مرحله سلول تک سلولی یا آمیبوئیدی است، یک مرحله پلاسمودیوم چند هسته ای و یک مرحله اسپورادایی
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که چرخه حیات فیزارلا للبونگا شامل یک مرحله سلول تک سلولی یا آمیبوئیدی است، یک مرحله پلاسمودیوم چند هسته ای و یک مرحله اسپورادایی
12. In the developing mammalian brain, for example, neurons migrate up into the cranium, using much the same kind of amoeboid movement that our deep ancestor employed to capture bacteria.
[ترجمه ترگمان]برای مثال در مغز در حال توسعه پستاندار در حال توسعه، نورون ها با استفاده از همان نوع حرکت amoeboid که جد عمیق ما برای دستگیری باکتری ها به کار گرفته می شود، به جمجمه وارد می شوند
[ترجمه گوگل]برای مثال، در مغز پستانداران توسعه یافته، نورونها به داخل مغز میریزند، با استفاده از جنبش آمیوبید مشابه همان جنبشی که عمدتا عمیق ما برای ضبط باکتری استفاده می شود
[ترجمه گوگل]برای مثال، در مغز پستانداران توسعه یافته، نورونها به داخل مغز میریزند، با استفاده از جنبش آمیوبید مشابه همان جنبشی که عمدتا عمیق ما برای ضبط باکتری استفاده می شود
13. The result shows that the life cycle of Didymium iridis comprises a unicellular amoeboid or swarm cell stage, a multinucleate plasmodium stage and a sporulation stage.
[ترجمه ترگمان]این نتیجه نشان می دهد که چرخه زندگی of شامل یک مرحله سلول گروهی یا ازدحام گروهی، یک مرحله multinucleate plasmodium و یک مرحله sporulation است
[ترجمه گوگل]این نتیجه نشان می دهد که چرخه حیات وحشی Didymium شامل یک سلول تک سلولی، آمیبوئیدی یا سلول های بلوند، مرحله پلاسمودیوم چند هسته ای و مرحله اسپورادایی است
[ترجمه گوگل]این نتیجه نشان می دهد که چرخه حیات وحشی Didymium شامل یک سلول تک سلولی، آمیبوئیدی یا سلول های بلوند، مرحله پلاسمودیوم چند هسته ای و مرحله اسپورادایی است
پیشنهاد کاربران
امیبی شکل
کلمات دیگر: