روغن استخوان (روغن غلیظ و سیاه رنگی که از تلاشی و تقطیر استخوان به دست می آید)، (در ترکیب) دارای نوع به خصوصی استخوان، بی استخوان (گوشت)، استخوان گرفته (مثل ماهی سرخ کرده)
boned
روغن استخوان (روغن غلیظ و سیاه رنگی که از تلاشی و تقطیر استخوان به دست می آید)، (در ترکیب) دارای نوع به خصوصی استخوان، بی استخوان (گوشت)، استخوان گرفته (مثل ماهی سرخ کرده)
انگلیسی به فارسی
(در ترکیب) دارای نوع بهخصوصی استخوان
بیاستخوان (گوشت)، استخوان گرفته (مثل ماهی سرخکرده)
دارای استخوان (مثل شکمبندهای سابق)
انگلیسی به انگلیسی
• bony; angular
جملات نمونه
1. boned (or boneless) meat
گوشت بی استخوان
2. to lard a boned chicken
پیه لای مرغ بی استخوان گذاشتن
3. Lard the boned chicken with pig fat.
[ترجمه ترگمان]چربی گوشت خوک با چربی خوک
[ترجمه گوگل]گوشت خوک مرغ خرد شده با چربی خوک
[ترجمه گوگل]گوشت خوک مرغ خرد شده با چربی خوک
4. James's face was thin, finely boned, and sensitive.
[ترجمه ترگمان]صورت جیمز لاغر، ظریف، ظریف و حساس بود
[ترجمه گوگل]چهره جیمز نازک، ریز برهنه و حساس بود
[ترجمه گوگل]چهره جیمز نازک، ریز برهنه و حساس بود
5. She had boned up on the city's history before the visit.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که بازدید از شهر خارج شود، از تاریخ آن خبر داشت
[ترجمه گوگل]او قبل از این دیدار در تاریخ شهر بود
[ترجمه گوگل]او قبل از این دیدار در تاریخ شهر بود
6. She boned up on economics before applying for the job.
[ترجمه ترگمان]او قبل از درخواست برای این کار روی اقتصاد گره خورده است
[ترجمه گوگل]قبل از درخواست برای کار، او در اقتصاد بود
[ترجمه گوگل]قبل از درخواست برای کار، او در اقتصاد بود
7. Canned and boned solid-pack products must contain a minimum of 9percent of poultry meat, including skin and fat.
[ترجمه ترگمان]محصولات سفت و سخت بسته و بسته باید حاوی حداقل ۹ درصد از گوشت ماکیان، از جمله پوست و چربی باشند
[ترجمه گوگل]محصولات جامد بسته بندی کنسرو شده و برشته شده باید حاوی حداقل 9 درصد گوشت مرغ، از جمله پوست و چربی باشد
[ترجمه گوگل]محصولات جامد بسته بندی کنسرو شده و برشته شده باید حاوی حداقل 9 درصد گوشت مرغ، از جمله پوست و چربی باشد
8. Add four boned and skinned duck breasts.
[ترجمه ترگمان]چهار پستان دار و skinned را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]چهار سینه اردک بریزید و پوست را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]چهار سینه اردک بریزید و پوست را اضافه کنید
9. A really thorough murderer would have boned up on both subjects more intently.
[ترجمه ترگمان]یک قاتل واقعی هر دو موضوع را با دقت بیشتری بررسی می کرد
[ترجمه گوگل]یک قاتل کاملا محکم در هر دو مورد بیشتر مراقب بود
[ترجمه گوگل]یک قاتل کاملا محکم در هر دو مورد بیشتر مراقب بود
10. Carpus is heavy - boned, wider front than at the side.
[ترجمه ترگمان]Carpus عضلانی و front و wider از هر طرف است
[ترجمه گوگل]Carpus سنگین - بریده بریده، جلو گسترده تر از طرف آن است
[ترجمه گوگل]Carpus سنگین - بریده بریده، جلو گسترده تر از طرف آن است
11. Legs - straight, and fine boned, with the elbows set close to the body.
[ترجمه ترگمان]پاها صاف، با استخوان های ظریف، با آرنجش که به بدن چسبیده بود
[ترجمه گوگل]پاها - راست و خنک، با آرنج نزدیک به بدن تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]پاها - راست و خنک، با آرنج نزدیک به بدن تنظیم شده است
12. The Otterhound has good substance with strongly boned legs and broad muscles, without being coarse.
[ترجمه ترگمان]The دارای یک ماده خوب با پاهای استخوانی محکم و ماهیچه های پهن است، بدون اینکه زبر باشند
[ترجمه گوگل]Otterhound مواد خوب با پاها با شدت پا بریزد و عضلات گسترده، بدون درشت بودن
[ترجمه گوگل]Otterhound مواد خوب با پاها با شدت پا بریزد و عضلات گسترده، بدون درشت بودن
13. She was a tall woman, and big - boned, but she appeared slight, and even boyish.
[ترجمه ترگمان]او یک زن قد بلند قد و استخوانی بود، اما لاغر و حتی پسرانه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او یک زن بلند بود و بزرگ بود - برهنه شده، اما او کمی و حتی پسرانه ظاهر شد
[ترجمه گوگل]او یک زن بلند بود و بزرگ بود - برهنه شده، اما او کمی و حتی پسرانه ظاهر شد
14. He was a big, raw - boned man.
[ترجمه ترگمان]اون یه مرد گنده و استخوانی بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد بزرگ و خالص بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد بزرگ و خالص بود
15. The are slender, fine - boned, and parallel when viewed from behind.
[ترجمه ترگمان]استخوان های نازک، ظریف و موازی هستند و زمانی که از پشت دیده می شوند موازی هستند
[ترجمه گوگل]اینها بلند و باریک هستند، از بین میروند و از نظر پشت سر هم موازی هستند
[ترجمه گوگل]اینها بلند و باریک هستند، از بین میروند و از نظر پشت سر هم موازی هستند
soft-boned
نرم استخوان
brittle-boned
دارای استخوان شکننده
کلمات دیگر: