سرخ کردن، سرخ شدن، برشتن، روی آتش پختن
frying
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• cooking in oil
جملات نمونه
1. frying pan
ماهی تابه
2. this frying pan is made of cast iron
این ماهیتابه از چدن ساخته شده است.
3. a cast-iron frying pan
ماهیتابه ی چدنی
4. out of the frying pan into the fire
از چاله در آمدن و توی چاه افتادن
5. out of the frying pan into the fire
از چاله درآمدن و در چاه افتادن
6. first grease the bottom of the frying pan
ابتدا ته ماهی تابه را روغنی کن (روغن بمال).
7. to turn the meat over in the frying pan
گوشت را در ماهیتابه برگرداندن
8. first boil the chicken, then brown it in the frying pan for a while
اول مرغ را آب پز و سپس کمی در ماهیتابه آن را سرخ کن.
9. The smell of frying nauseated her.
[ترجمه ترگمان]بوی کباب به مشام می رسید
[ترجمه گوگل]بوی سرخ کردن او را تهدید کرد
[ترجمه گوگل]بوی سرخ کردن او را تهدید کرد
10. Brown the mince in a frying pan.
[ترجمه ترگمان]Brown در ماهی تابه خرد کن
[ترجمه گوگل]قهوه ای را در یک تابه بشویید
[ترجمه گوگل]قهوه ای را در یک تابه بشویید
11. Shall I use oil or butter for frying the onions?
[ترجمه ترگمان]از روغن یا کره برای سرخ کردن پیاز استفاده کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا از روغن یا کره برای سرخ کردن پیاز استفاده می کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا از روغن یا کره برای سرخ کردن پیاز استفاده می کنم؟
12. She breaded the fish before frying it.
[ترجمه ترگمان]قبل از کباب شدن، اون ماهی رو می breaded
[ترجمه گوگل]او ماهی را قبل از سرخ کردن ماهی پهن کرده است
[ترجمه گوگل]او ماهی را قبل از سرخ کردن ماهی پهن کرده است
13. The fish was frying.
[ترجمه ترگمان]ماهی در حال سرخ شدن بود
[ترجمه گوگل]ماهی سرخ شده بود
[ترجمه گوگل]ماهی سرخ شده بود
14. The odor of frying onions permeated the air.
[ترجمه ترگمان]بوی کباب در هوا پیچیده بود
[ترجمه گوگل]بوی سرخ کردن پیاز نفوذ هوا
[ترجمه گوگل]بوی سرخ کردن پیاز نفوذ هوا
15. Pour the oil into a frying pan and heat.
[ترجمه ترگمان]روغن را در ماهی تابه بریزید و گرما را بریزید
[ترجمه گوگل]روغن را به یک تابه بریزید و حرارت دهید
[ترجمه گوگل]روغن را به یک تابه بریزید و حرارت دهید
16. He put the frying pan on the gas burner.
[ترجمه ترگمان]او ماهی تابه را بر روی شعله گاز گذاشت
[ترجمه گوگل]او سوپ خوری را بر روی مشعل گاز گذاشت
[ترجمه گوگل]او سوپ خوری را بر روی مشعل گاز گذاشت
پیشنهاد کاربران
frying ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: سرخ کردن
تعریف: پختن مواد غذایی در روغن داغ
واژه مصوب: سرخ کردن
تعریف: پختن مواد غذایی در روغن داغ
کلمات دیگر: