کلمه جو
صفحه اصلی

isolationist


(به ویژه در امریکا: هوادار دور نگهداشتن کشور از جریانات برون مرز و عدم دخالت در امور و کشمکش های دیگران) انزواطلب، باخویشگرای، انزواگرای

انگلیسی به فارسی

(به‌ویژه در آمریکا: هوادار دور نگهداشتن کشور از جریانات برون مرز و عدم دخالت در امور و کشمکشهای دیگران) انزواطلب، باخویشگرای، انزواگرای


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or in accordance with a policy or doctrine whereby a nation or country elects not to involve itself in the affairs of other nations or countries.
اسم ( noun )
• : تعریف: one who is in accord with a policy or doctrine that advocates the noninvolvement of one's country in the affairs of other nations or countries.

• supporter of isolationism, one who supports a policy of noninvolvement in the affairs of other countries
of or pertaining to isolationism or isolationists

جملات نمونه

1. The government had to overcome isolationist opposition to the plan.
[ترجمه ترگمان]دولت مجبور بود به مخالفت با isolationist با این برنامه غلبه کند
[ترجمه گوگل]دولت مجبور شد مخالفت خود را با این طرح مخدوش کند

2. Yet the aid package passed in an instinctively isolationist Congress with only a modest handful of dissenters.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، بسته کمکی در یک کنگره isolationist به طور غریزی با تعداد کمی از ناسازگاران در تضاد بود
[ترجمه گوگل]با این حال، بسته یاری در یک کنگره غریزی انزواطلبی تنها با تعداد کمی از مخالفان تصویب شد

3. Governments in the Philippines, Indonesia and even isolationist Myanmar want them to come.
[ترجمه ترگمان]دولت های فیلیپین، اندونزی و حتی Myanmar isolationist از آن ها می خواهند که بیایند
[ترجمه گوگل]حکومت های فیلیپین، اندونزی و حتی میانمار انزواگرایی می خواهند آنها بیایند

4. For most of our history we were isolationist. For two fleeting decades we were predominant.
[ترجمه ترگمان]در بیشتر تاریخ ما با isolationist بودیم برای دو دهه گذرا، ما غالب بودیم
[ترجمه گوگل]برای اکثر تاریخ ما ما انزواطلبی بودیم برای دو دهه گذرا، ما غالب بودیم

5. Vori is an isolationist nation.
[ترجمه ترگمان]Vori یک ملت isolationist است
[ترجمه گوگل]ووری یک ملت انسانی است

6. Bush leaves a first impression that, while his government is not deliberately isolationist, it is comfortable with being isolated.
[ترجمه ترگمان]بوش ابتدا این احساس را رها کرد که در حالی که دولت او عمدا isolationist نشده است، با ایزوله شدن راحت است
[ترجمه گوگل]بوش اولین تصور را در بر دارد که، اگرچه دولت او عمدا انزواگرایی نیست، با جدا شدن راحت است

7. Foreign travel is restricted by the government, which has pursued an isolationist course for a generation.
[ترجمه ترگمان]سفر خارجی توسط دولت محدود شده است که یک دوره isolationist برای یک نسل را دنبال کرده است
[ترجمه گوگل]سفر خارجی توسط دولت محدود شده است، که برای نسل یک دوره انزواطلبی را دنبال کرده است

8. The Republican leadership has clearly decided to resist the isolationist label.
[ترجمه ترگمان]رهبری جمهوری خواه به وضوح تصمیم گرفته است که در مقابل این برچسب isolationist مقاومت کند
[ترجمه گوگل]رهبری جمهوری خواهان به وضوح تصمیم به مقاومت در برابر برچسب انزواطلبانه

9. The biggest trick for the Obama team, though, will be to resist Americans' natural urge on the home front to turn inward at a time like this, becoming more protectionist and isolationist.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بزرگ ترین ترفند برای تیم اوباما این است که در مقابل فشار طبیعی آمریکایی ها در جبهه داخلی برای تبدیل شدن به یک زمان به سمت داخل و در عین حال more و isolationist، مقاومت کند
[ترجمه گوگل]با این حال، بزرگترین ترفند برای تیم اوباما، مقاومت در برابر تمایل آمریکایی ها برای جلوگیری از ورود به خانه است، در این صورت، در همان زمان، به سمت خود باز می گرداند و خود را از دیگران محافظت می کند

10. The US constitution ample evidence of the founding fathers isolationist orientation.
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی ایالات متحده شواهد کافی از جهت گیری با isolationist را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]قانون اساسی ایالات متحده شواهد فراوانی از جهت گرایی انزواگرایی پدران بنیانگذارد

11. American conservatism, before he began to shake it up, was dour, backward-looking, anti-intellectual and isolationist, especially when viewed from the east coast.
[ترجمه ترگمان]محافظه کاری آمریکا، قبل از اینکه شروع به تکان دادن آن کند، به خصوص زمانی که از ساحل شرقی به آن نگاه کرد، اخم کرده، backward و isolationist بود
[ترجمه گوگل]محافظه کار آمریکایی، قبل از اینکه شروع به تکان دادن آن شود، به نظر میرسید، عقب ماندگی، ضد انسانی و انزواطلبانه است، مخصوصا در هنگام سواحل شرقی

پیشنهاد کاربران

isolationist ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: انزواطلب
تعریف: 1. فرد معتقد به انزواطلبی دولت|||2. دولتی که از مشارکت فعال در امور بین الملل دوری می جوید


کلمات دیگر: