کلمه جو
صفحه اصلی

bone marrow

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the the soft fatty tissue at the core of most bones, where many types of blood cells form and mature before entering the blood stream.

• soft tissue at the center of the bones which produces blood cells

جملات نمونه

1. There are 000 children worldwide who need a bone marrow transplant.
[ترجمه ترگمان]در سراسر دنیا هزار کودک در سراسر دنیا به پیوند مغز استخوان نیاز دارند
[ترجمه گوگل]000 کودک در سراسر جهان وجود دارد که نیاز به پیوند مغز استخوان دارند

2. Our bone marrow contains fat in the form of small globules.
[ترجمه ترگمان]مغز استخوان ما شامل fat در شکل of کوچک است
[ترجمه گوگل]مغز استخوان ما حاوی چربی به شکل گلوبولهای کوچک است

3. Red blood cells are produced in the bone marrow.
[ترجمه ترگمان]گلبول های قرمز خون در مغز استخوان تولید می شوند
[ترجمه گوگل]گلبول های قرمز در مغز استخوان تولید می شوند

4. He received two blood transfusions after a bone marrow transplant and wanted the name so he could sue the donor.
[ترجمه ترگمان]او بعد از پیوند مغز استخوان دو بار خون گرفته بود و نام آن را می خواست تا بتواند از اهدا کننده شکایت کند
[ترجمه گوگل]او پس از یک پیوند مغز استخوان دو انتقال خون دریافت کرد و خواستار نام آن بود تا بتواند کمک کننده باشد

5. A bone marrow aspirate showed 64% blast cells.
[ترجمه ترگمان]A مغز استخوان ۶۴ درصد را نشان داد
[ترجمه گوگل]آسپیریت مغز استخوان 64٪ سلول انفجاری را نشان داد

6. His only chance of survival was a bone marrow transplant.
[ترجمه ترگمان]تنها شانس زنده موندن اون پیوند مغز استخوان بود
[ترجمه گوگل]تنها شانس زنده ماندن او پیوند مغز استخوان بود

7. All the patients had multiple myeloma which affects bone marrow.
[ترجمه ترگمان]همه بیماران استخوان myeloma دارند که مغز استخوان را تحت تاثیر قرار می دهند
[ترجمه گوگل]همه بیماران مبتلا به میلوم چندگانه بودند که بر مغز استخوان اثر می گذارد

8. On May 2 a bone marrow test confirmed the worst.
[ترجمه ترگمان]در ۲ مه، آزمایش مغز استخوان، بدترین نتیجه را تایید کرد
[ترجمه گوگل]در 2 مه یک آزمایش مغز استخوان بدترین حالت را تایید کرد

9. In adults, normal bone marrow contains largely fat and therefore has a high signal.
[ترجمه ترگمان]در بزرگسالان مغز استخوان معمولی دارای چربی زیادی است و بنابراین سیگنال بالایی دارد
[ترجمه گوگل]در بزرگسالان، مغز استخوان طبیعی حاوی مقدار زیادی چربی است و بنابراین دارای سیگنال بالا است

10. D' ya think the City Hospital would do bone marrow transplant?
[ترجمه ترگمان]شما فکر می کنید که بیمارستان شهر پیوند مغز استخوان انجام میده؟
[ترجمه گوگل]فکر می کنم بیمارستان شهری پیوند مغز استخوان را انجام دهد؟

11. A child of Svetlana had desperately needed a bone marrow transplant.
[ترجمه ترگمان] یه بچه از \"ستلانا\" به شدت نیاز به پیوند مغز استخوان داشت
[ترجمه گوگل]یک کودک سوتلانا به شدت نیاز به پیوند مغز استخوان داشت

12. An international search for a bone marrow donor led to Janet Pope, a doctor's receptionist from Princes Risborough.
[ترجمه ترگمان]یک جست و جوی بین المللی برای اهدا کننده مغز استخوان به جانت پاپ، پذیرش پزشک از شاهزادگان Risborough منجر شد
[ترجمه گوگل]یک جستجوی بین المللی برای اهدا کننده ی مغز استخوان منجر به جانت پاپ، مدافع پزشک از Princes Risborough شد

13. Other potential side effects of colchicine include bone marrow depression, hepatotoxicity, alopecia, neurologic disturbances, and renal damage.
[ترجمه ترگمان]دیگر اثرات جانبی بالقوه of شامل افسردگی مغز استخوان، hepatotoxicity، alopecia، اختلالات عصبی و آسیب کلیوی است
[ترجمه گوگل]سایر عوارض احتمالی جانبی کلشیسین شامل افسردگی مغز استخوان، سمیت کبد، آلوپسی، اختلالات نورولوژیک و آسیب کلیوی است

14. Doctors failed to find a match for the bone marrow transplant.
[ترجمه ترگمان]پزشکان نتوانستند یک مسابقه برای پیوند مغز استخوان پیدا کنند
[ترجمه گوگل]پزشکان موفق به پیوند پیوند مغز استخوان نشدند

15. The donor will then be asked to donate bone marrow.
[ترجمه ترگمان]سپس از اهدا کننده خواسته می شود تا مغز استخوان اهدا کند
[ترجمه گوگل]پس از آن، اهدا کننده درخواست خواهد شد که از مغز استخوان کمک بگیرد

پیشنهاد کاربران

مغز استخوان

bone marrow ( اَرتاپزشکی )
واژه مصوب: مغز استخوان
تعریف: بافت نرم و اسفنجی که داخل حفره های استخوان را پر می کند و در جوانان، یاخته های خون ساز دارد و در سالمندان چربی جانشین آن شده است


کلمات دیگر: