کلمه جو
صفحه اصلی

full of life


باروح، سر زنده، پر جمعیت

انگلیسی به فارسی

سرشار از زندگی


انگلیسی به انگلیسی

• filled with energy and/or a love of life

جملات نمونه

1. My dad was so full of life; anything with him was an adventure.
[ترجمه Z] پدرم سرشار از زندگی بود و هر کاری با اون ماجراجویانه بود
[ترجمه ترگمان]پدرم سرشار از زندگی بود؛ هر چیزی با او ماجراجویی بود
[ترجمه گوگل]پدرم خیلی پر از زندگی بود هرچیزی با او یک ماجراجویی بود

2. A lively person is full of life and is always doing things.
[ترجمه ترگمان]شخص زنده پر از زندگی است و همیشه کارها را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]شخص پر جنب و جوش پر از زندگی است و همیشه کارها را انجام می دهد

3. She was always so cheerful and full of life .
[ترجمه Z] او همیشه پر از شادی و سرشار از زندگی بود
[ترجمه ترگمان]همیشه شاد و سرشار از زندگی بود
[ترجمه گوگل]او همیشه شاد و پر از زندگی بود

4. She seemed invigorated, full of life and energy.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او سرشار از زندگی و زندگی است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید فرسوده، پر از زندگی و انرژی است

5. The children were jumping about and full of life.
[ترجمه ترگمان]بچه ها جست وخیز می کردند و پر از زندگی بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها پریدند و پر از زندگی بودند

6. Children are always so full of life.
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه پر از زندگی هستند
[ترجمه گوگل]کودکان همیشه پر از زندگی هستند

7. This is a great holiday resort that is full of life.
[ترجمه ترگمان]این یک تفریحگاه تابستانی عالی است که پر از زندگی است
[ترجمه گوگل]این یک برنامه تعطیلات عالی است که پر از زندگی است

8. The town itself was full of life and character.
[ترجمه ترگمان]شهر پر از زندگی و شخصیت بود
[ترجمه گوگل]شهر خودش پر از زندگی و شخصیت بود

9. He had never felt so vital and full of life.
[ترجمه ترگمان]هرگز این احساس حیاتی و پر از زندگی را احساس نکرده بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال هیچ حیوانی و حیاتی نداشت

10. You can't keep Laura down-she's so full of life.
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی لورا را پایین نگه داری - او سرشار از زندگی است
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید لورا را نگه دارید - او خیلی پر از زندگی است

11. Lucy was a happy child, always full of life .
[ترجمه ترگمان]لوسی بچه خوشبختی بود، همیشه پر از زندگی بود
[ترجمه گوگل]لوسی یک فرزند خوشحال بود، همیشه پر از زندگی است

12. The plump girl, who had been so full of life, was killed in the same way as the earlier victims.
[ترجمه ترگمان]دختر فربه که سرشار از زندگی بود در همان راه قربانی اول کشته شد
[ترجمه گوگل]دختر چاق و چسبیده، که چنان پر از زندگی بوده است، همانطور که قربانیان پیشین بود، کشته شدند

13. I felt full of life and my commitment to activism was, for me, a rejection of death.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم سرشار از زندگی هستم و تعهد من نسبت به عمل گرایی، برای من، رد مرگ است
[ترجمه گوگل]احساس کردم پر از زندگی است و تعهد من به فعالیت، برای من، رد مرگ است

14. The streets seemed full of life and promise.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که خیابان ها پر از زندگی و زندگی است
[ترجمه گوگل]خیابان ها به نظر می رسید پر از زندگی و وعده است

15. Every nook and cranny is full of life, and new crannies are being made.
[ترجمه ترگمان]هر گوشه و دیوار پر از زندگی است و crannies جدیدی ساخته می شوند
[ترجمه گوگل]هر جایی و جادویی پر از زندگی است و جادوهای جدید ساخته می شوند

پیشنهاد کاربران

Theis world is full of fake poeple. .

i have a gregarious, funny and full of life friend.


کلمات دیگر: