کلمه جو
صفحه اصلی

vortex


معنی : حلقه، پیچ، گرداب، گردبادی
معانی دیگر : (مجازی) وسط هر چیز پر تلاطم و فعالیت، کانون، گرداب (whirlpool هم می گویند)، چرخاب، تاو، گردباد (whirlwind هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

گرداب، حلقه، پیچ، گردبادی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: vortexes, vortices
مشتقات: vortical (adj.), vortically (adv.)
(1) تعریف: a whirling mass of fluid, air, or the like, such as a whirlpool, that generates a vacuum in the center toward which things are drawn.

- Debris swirled in the vortex of the tornado.
[ترجمه ترگمان] آوارها در گرداب گردباد قرار می گرفتند
[ترجمه گوگل] غبار در گرداب گردباد چرخید

(2) تعریف: any situation that resembles a whirlpool in its violent or chaotic activity, capacity to attract and engulf, or the like.
مشابه: maelstrom

• eddy, whirlpool; engulfing situation
a vortex is a mass of wind or water which spins round so fast that it pulls objects into its empty centre; a formal word.
you can refer to a situation as a vortex when you feel that you are being forced into it without being able to prevent it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] گرداب
[برق و الکترونیک] گرداب، حلقه، پیچ
[مهندسی گاز] گردآب
[زمین شناسی] جریان چرخشی، جریان گردابی، گردابی
[نساجی] روش ورتکس( ریسندگی اپن اند) - تجمع الیاف در یک جریان دورانی سیال جهت ریسندگی الیاف آزاد
[ریاضیات] گرداب
[پلیمر] گرداب
[آب و خاک] گرداب، تاوه

مترادف و متضاد

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

گرداب (اسم)
vortex, gulf, waterspout, whirlpool, tourbillon

گردبادی (صفت)
awhirl, vortex, vorticose

جملات نمونه

He too was drawn into the vortex of the political struggle.

او نیز به کانون آن کشمکش سیاسی کشانده شد.


1. miami became the commercial vortex of north and south america
میامی مرکز بازرگانی امریکای شمالی و جنوبی شد.

2. he too was drawn into the vortex of the political struggle
او نیز به کانون آن کشمکش سیاسی کشانده شد.

3. The polar vortex is a system of wintertime winds.
[ترجمه ترگمان]گرداب قطبی یک سیستم باده ای زمستانی است
[ترجمه گوگل]گرداب قطبی یک سیستم از بادهای زمستانی است

4. They were both caught up in a whirling vortex of emotion.
[ترجمه ترگمان]هر دو در گرداب گرداب احساسات به هم گیر کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها هر دو در یک غول پیچیده از احساسات گرفتار شدند

5. I was sucked into a vortex of despair.
[ترجمه ترگمان]مرا به درون گرداب ناامیدی کشیده بودند
[ترجمه گوگل]من به گرداب ناامیدی مکیده شدم

6. Earlier migrants were drawn into the vortex as well.
[ترجمه ترگمان]مهاجران اولیه نیز به این گرداب کشیده شدند
[ترجمه گوگل]مهاجران پیشین نیز به گرد و غبار کشیده شدند

7. Invitro gastric antral biopsies were stimulated by vortex mixing and eicosanoid measurements determined by radioimmunoassay.
[ترجمه ترگمان]invitro gastric gastric (antral gastric)به وسیله اندازه گیری vortex و اندازه گیری eicosanoid که توسط radioimmunoassay تعیین شد، تحریک شدند
[ترجمه گوگل]بیوپسی انتروری Invitro معده توسط مخلوط گردابه و اندازه گیری های ایکوسانوئید توسط radioimmunoassay تعیین می شود

8. An interesting feature of the transition process is vortex pairing, seen in Fig. 1
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی جالب از فرآیند انتقال، جفت شدگی vortex است که در شکل ۱ دیده شد
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های جالب فرآیند انتقال عبارت است از جفت گردابی، که در شکل 1 دیده می شود

9. As the creation of the vortex began, the seas churned and a terrible wind blew from the north.
[ترجمه ترگمان]همچنان که the گرداب شروع شد، دریا به هم می خورد و باد شدیدی می وزید که از سمت شمال می وزید
[ترجمه گوگل]همانطور که ایجاد گرداب شروع شد، دریاها از بین رفته و باد شمالی وحشت زده شد

10. The vortex had tightened into a spiral that was winding tighter and tighter.
[ترجمه ترگمان]گرداب در یک مارپیچی تنگ شده بود که در آن پیچیده و تنگ تر می شد
[ترجمه گوگل]گرداب به یک مارپیچ پیچیده شده بود که پیچیده تر و سخت تر شده بود

11. But the vortex fills as he nears its inner circle.
[ترجمه ترگمان]اما گرداب همان طور که به دایره درونی خود نزدیک می شود، پر می شود
[ترجمه گوگل]اما گرداب پر می شود، چون دایره درونی آن نزدیک است

12. Please leave any bad vibes outside the healing vortex.
[ترجمه ترگمان]لطفا احساس بدی در خارج از این گرداب شفا بده
[ترجمه گوگل]لطفا هر گونه بی حوصلگی بد را در خارج از گرداب بهبود بخورید

13. Furthemore, choroidal vortex vein dilation and leakage were noticed in 7 eyes.
[ترجمه ترگمان]Furthemore، choroidal گرداب گرداب و نشت این نشت در ۷ چشم دیده می شدند
[ترجمه گوگل]Faulthemore، dilatation و نشت غشاء کروییدی در 7 چشم مشاهده شد

14. "The key to mitigation is to establish a vortex wake consisting of two or more vortical pairs that are unstable and susceptible to rapid breakup, " he explains.
[ترجمه ترگمان]او توضیح می دهد: \" کلید کاهش، ایجاد یک بیدار چرخشی متشکل از دو یا چند جفت vortical است که ناپایدار بوده و در معرض فروپاشی سریع قرار دارند \"
[ترجمه گوگل]او میگوید: 'کلید کاهش تداخل ایجاد یک پیکربند پیچیده است که متشکل از دو یا چند جفت ناهموار است که بی ثبات و حساس به انقباض سریع هستند'

15. With vortex model and circulation for free vortex of entrance flow solved, potential equation and stream function equation were derived.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از مدل vortex و گردش برای گرداب آزادی جریان ورودی، معادله پتانسیل و معادله تابع جریان بدست آمد
[ترجمه گوگل]با استفاده از مدل گردابه و گردش گردابی آزاد جریان ورودی حل شده، معادله بالقوه و معادله عملکرد جریان مشتق شده است

Miami became the commercial vortex of North and South America.

میامی مرکز بازرگانی امریکای شمالی و جنوبی شد.


پیشنهاد کاربران

توفان

a mass of wind or water that spins quickly and pulls things into its centre

همزن لرزشی

گردابه


کلمات دیگر: