اختلاف زمانی
time lag
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• a time lag is an interval of time between one event and another related event that happens after it.
دیکشنری تخصصی
[شیمی] فاصله زمانی
[عمران و معماری] تاخیر زمان - تاخیر زمان - دیرکرد
[برق و الکترونیک] تاخیر زمانی - پس فاز زمانی زمان بین حادثه اتفاق افتاده و اثر حاصل از آن، مانند زمان بین اتفاق افتادن یونیده سازی اولیه و شمارش آن در شمارنده .
[ریاضیات] زمان تلف شده
[عمران و معماری] تاخیر زمان - تاخیر زمان - دیرکرد
[برق و الکترونیک] تاخیر زمانی - پس فاز زمانی زمان بین حادثه اتفاق افتاده و اثر حاصل از آن، مانند زمان بین اتفاق افتادن یونیده سازی اولیه و شمارش آن در شمارنده .
[ریاضیات] زمان تلف شده
جملات نمونه
1. There is a long time lag between when I do the work and when I get paid.
[ترجمه ترگمان]یک تاخیر زمانی طولانی بین زمانی که من کار را انجام می دهم و زمانی که دست مزد دریافت می کنم وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین زمانی که من کار را انجام می دهم و زمانی که من پرداخت می کنم، فاصله زمانی زیادی بین من است
[ترجمه گوگل]بین زمانی که من کار را انجام می دهم و زمانی که من پرداخت می کنم، فاصله زمانی زیادی بین من است
2. There's a time lag of about a week between having the blood test and getting the results.
[ترجمه ترگمان]یک تاخیر زمانی در حدود یک هفته بین تست خون و کسب نتیجه وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین تست خون و نتایج به دست آمده از یک هفته فاصله است
[ترجمه گوگل]بین تست خون و نتایج به دست آمده از یک هفته فاصله است
3. You have to allow for a time lag between order and delivery.
[ترجمه ترگمان]شما باید اجازه تاخیر زمانی بین سفارش و تحویل را بدهید
[ترجمه گوگل]شما مجاز به تعویق زمان بین سفارش و تحویل هستید
[ترجمه گوگل]شما مجاز به تعویق زمان بین سفارش و تحویل هستید
4. There is a time lag of about fifteen years.
[ترجمه ترگمان]در حدود ۱۵ سال است که تاخیر زمانی وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک دوره زمانی حدود پانزده سال است
[ترجمه گوگل]یک دوره زمانی حدود پانزده سال است
5. There's a time lag between infection with HIV and developing AIDS.
[ترجمه ترگمان]یک تاخیر زمانی بین عفونت با اچ آی وی و در حال توسعه ایدز وجود دارد
[ترجمه گوگل]فاصله زمانی بین عفونت با HIV و گسترش ایدز وجود دارد
[ترجمه گوگل]فاصله زمانی بین عفونت با HIV و گسترش ایدز وجود دارد
6. There is generally a two-year time lag in the information being made available.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی یک تاخیر زمانی دو ساله در اطلاعات موجود وجود دارد
[ترجمه گوگل]به طور کلی، اطلاعاتی که در دسترس قرار می گیرند، معمولا دو سال است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، اطلاعاتی که در دسترس قرار می گیرند، معمولا دو سال است
7. There is always a long time lag between a proposal and any concrete results.
[ترجمه ترگمان]همیشه تاخیر زمانی طولانی بین یک پیشنهاد و هر گونه نتیجه عینی وجود دارد
[ترجمه گوگل]همیشه بین پیشنهادی و هرگونه نتیجه مشخص، یک تاخیر طولانی وجود دارد
[ترجمه گوگل]همیشه بین پیشنهادی و هرگونه نتیجه مشخص، یک تاخیر طولانی وجود دارد
8. That there was a time lag heartened me.
[ترجمه ترگمان]این، زمانی بود که مرا دلگرم می کرد
[ترجمه گوگل]این یک تاخیر زمانی بود که مرا خشنود کرد
[ترجمه گوگل]این یک تاخیر زمانی بود که مرا خشنود کرد
9. But in a way that time lag, though it could be frustrating, was also a blessing in disguise.
[ترجمه ترگمان]اما به طریقی که تاخیر زمانی، هرچند ممکن بود ناامیدکننده باشد، هم یک موهبت بود
[ترجمه گوگل]اما به طریقی که تاخیر زمانی، هرچند که می تواند خسته کننده باشد، همچنین یک برتری در پوشیدن بود
[ترجمه گوگل]اما به طریقی که تاخیر زمانی، هرچند که می تواند خسته کننده باشد، همچنین یک برتری در پوشیدن بود
10. As Chapter 4 noted, the average time lag between daily use and first contact with an agency was 6 years.
[ترجمه ترگمان]همانطور که فصل ۴ اشاره کرد میانگین تاخیر زمانی بین مصرف روزانه و اولین تماس با یک آژانس ۶ سال بود
[ترجمه گوگل]همانطور که فصل 4 اشاره کرد، متوسط زمان انقباض بین مصرف روزانه و اولین تماس با یک آژانس 6 سال بود
[ترجمه گوگل]همانطور که فصل 4 اشاره کرد، متوسط زمان انقباض بین مصرف روزانه و اولین تماس با یک آژانس 6 سال بود
11. Looking at the time lag between the filing of a claim and final disposition is in any event a crude measure.
[ترجمه ترگمان]نگاه کردن به تاخیر زمانی بین بایگانی یک ادعا و موقعیت نهایی در هر رویدادی یک اندازه خام است
[ترجمه گوگل]نگاهی به فاصله زمانی بین تسلیم شدن ادعا و نهایی شدن، در هر صورت یک اقدام خام است
[ترجمه گوگل]نگاهی به فاصله زمانی بین تسلیم شدن ادعا و نهایی شدن، در هر صورت یک اقدام خام است
12. No time lag should come between demand and supply.
[ترجمه ترگمان]عدم تاخیر زمانی باید بین تقاضا و عرضه وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]بدون تاخیر زمانی بین تقاضا و عرضه وجود دارد
[ترجمه گوگل]بدون تاخیر زمانی بین تقاضا و عرضه وجود دارد
13. The time lag in the nocturnal response is quite marked - averages point nine plus of a second greater.
[ترجمه ترگمان]تاخیر زمانی در واکنش شبانه کاملا مشخص است - میانگین نه به علاوه یک ثانیه بیشتر
[ترجمه گوگل]زمان واکنش در پاسخ شبانه کاملا مشخص است - میانگین میانگین 9 نقطه به علاوه یک ثانیه بیشتر است
[ترجمه گوگل]زمان واکنش در پاسخ شبانه کاملا مشخص است - میانگین میانگین 9 نقطه به علاوه یک ثانیه بیشتر است
14. The interval of the time lag is identical of each lane controlled and when the input is a random sign, we can adopt quadratic function of optimum control and separation theorem.
[ترجمه ترگمان]بازه زمانی تاخیر زمانی مشابه هر مسیر کنترل است و زمانی که ورودی یک نشانه تصادفی باشد، می توانیم تابع درجه دوم از قضیه کنترل و جداسازی بهینه را اتخاذ کنیم
[ترجمه گوگل]فاصله زمان انقباض یکسان است هر خط کنترل شده و هنگامی که ورودی یک علامت تصادفی است، می توانیم تابع درجه دوم از کنترل بهینه و قضیه جدایی را اتخاذ کنیم
[ترجمه گوگل]فاصله زمان انقباض یکسان است هر خط کنترل شده و هنگامی که ورودی یک علامت تصادفی است، می توانیم تابع درجه دوم از کنترل بهینه و قضیه جدایی را اتخاذ کنیم
15. There is a difficulty in measuring the time lag with sufficient accuracy.
[ترجمه ترگمان]یک مشکل در اندازه گیری تاخیر زمانی با دقت کافی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در اندازه گیری زمان انقباض با دقت کافی دشوار است
[ترجمه گوگل]در اندازه گیری زمان انقباض با دقت کافی دشوار است
دانشنامه عمومی
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) زمانلِک، لِکِ زمانی. از ریشۀ "لِک لِک کردن" به چَمِ "این دست آن دست کردن". هنگامی که دو چندی گیتیکی (کمیت فیزیکی) هم را دنبال کنند، کام ناکام میانشان جدازمانی می افتد. آن به پارسی "زمانلِک" نامیده می شود.
پیشنهاد کاربران
تاخیر زمانی
There is a time lag in videocall between having the voice and getting the video
بازه زمانی
فاصله زمانی
وقفه زمانی
کلمات دیگر: