تخلیه، خالی کردن، بار خالی کردن، خالی کردن - تخلیه کردن
unloading
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• removing, dismantling
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] باربرداری - پیاده کردن مسافر - تخلیه بار - تخلیه مسافر - برداشتن بار
[برق و الکترونیک] بی باری
[زمین شناسی] باربرداری
[ریاضیات] خالی کردن بار، بار اندازی، تخلیه
[برق و الکترونیک] بی باری
[زمین شناسی] باربرداری
[ریاضیات] خالی کردن بار، بار اندازی، تخلیه
جملات نمونه
1. unloading damaged goods
قالب کردن کالاهای آسیب دیده
2. the unloading of a truck
تخلیه ی کامیون
3. Did you reckon in the time needed for unloading the cargo?
[ترجمه ترگمان]فکر کردی برای پیاده کردن محموله باید وقت داشته باشیم؟
[ترجمه گوگل]آیا در زمان مورد نیاز برای تخلیه بار محاسبه شدید؟
[ترجمه گوگل]آیا در زمان مورد نیاز برای تخلیه بار محاسبه شدید؟
4. Unloading the cargo was a slow process.
[ترجمه ترگمان]بار کردن محموله یک فرآیند آهسته بود
[ترجمه گوگل]تخلیه محموله یک روند آهسته بود
[ترجمه گوگل]تخلیه محموله یک روند آهسته بود
5. A crane was already unloading crates and pallets.
[ترجمه ترگمان]جرثقیل قبلا صندوق و جعبه ها را خالی می کرد
[ترجمه گوگل]جرثقیل در حال حاضر بارگیری جعبه و پالت است
[ترجمه گوگل]جرثقیل در حال حاضر بارگیری جعبه و پالت است
6. The gang was caught in the act of unloading the cigarettes.
[ترجمه ترگمان]دار و دسته در حین خالی کردن سیگار دستگیر شده بودند
[ترجمه گوگل]این باند در عمل تخلیه سیگار کشف شد
[ترجمه گوگل]این باند در عمل تخلیه سیگار کشف شد
7. The ship is unloading.
[ترجمه ترگمان]کشتی دارد خالی می کند
[ترجمه گوگل]کشتی تخلیه می شود
[ترجمه گوگل]کشتی تخلیه می شود
8. They were reported to be unloading trucks filled with looted furniture.
[ترجمه ترگمان]گزارش شده است که آن ها کامیون هایی را تخلیه می کنند که پر از اسباب و اثاثه غارت شده بوده است
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که کامیون های تخلیه شده با مبلمان غارت شده
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که کامیون های تخلیه شده با مبلمان غارت شده
9. Loading and unloading ships is dirty and fatiguing work.
[ترجمه ترگمان]بارگیری و تخلیه کشتی ها کار خسته کننده و خسته کننده ای است
[ترجمه گوگل]بارگیری و تخلیه کشتی ها کار کثیف و خسته کننده است
[ترجمه گوگل]بارگیری و تخلیه کشتی ها کار کثیف و خسته کننده است
10. They were unloading great slabs of rock.
[ترجمه ترگمان]آن ها تکه های بزرگ سنگ را پیاده می کردند
[ترجمه گوگل]آنها اسلبهای بزرگ سنگ را تخلیه کردند
[ترجمه گوگل]آنها اسلبهای بزرگ سنگ را تخلیه کردند
11. I'm afraid I've been unloading my worries on poor Ann here.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه در این مورد خیلی نگران بودم
[ترجمه گوگل]من می ترسم که نگرانی هایم را در مورد انسداد ضعیف تخلیه کنم
[ترجمه گوگل]من می ترسم که نگرانی هایم را در مورد انسداد ضعیف تخلیه کنم
12. Do you need any help unloading the car?
[ترجمه ترگمان]برای خالی کردن ماشین به کمک احتیاج داری؟
[ترجمه گوگل]آیا برای کمک به تخلیه ماشین نیاز دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا برای کمک به تخلیه ماشین نیاز دارید؟
13. It would be very different unloading the skip across the beach to the routine operation in Marchwood Military Port.
[ترجمه ترگمان]تخلیه از ساحل به عملیات روتین در بندر نظامی Marchwood بسیار متفاوت خواهد بود
[ترجمه گوگل]این امر بسیار متفاوت است و از بین رفتن ساحل به عملیات روزمره در بندر نظامی Marchwood بسیار متفاوت است
[ترجمه گوگل]این امر بسیار متفاوت است و از بین رفتن ساحل به عملیات روزمره در بندر نظامی Marchwood بسیار متفاوت است
14. I need some help unloading the sofa from the truck.
[ترجمه ترگمان]برای خالی کردن کاناپه به کمک احتیاج دارم
[ترجمه گوگل]من نیاز به کمک کم کردن مبل از کامیون دارم
[ترجمه گوگل]من نیاز به کمک کم کردن مبل از کامیون دارم
پیشنهاد کاربران
بار برداری
تخلیه
کلمات دیگر: