کلمه جو
صفحه اصلی

aerodynamic


معنی : مربوط به مبحی حرکت گازا و وا
معانی دیگر : مربوط به مبحک حرکت گازها و هوا

انگلیسی به فارسی

هوا پویا، آیرودینامیک، وابسته به هوا پویایی، مربوط به مبحث حرکت گازها و هوا


آیرودینامیک، مربوط به مبحی حرکت گازا و وا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to aerodynamics.

(2) تعریف: of a contour or surface, offering the minimum of resistance when moving through air.

• pertaining to aerodynamics, of the study of the relationship between air and solid objects moving through it (physics)
aerodynamic effects and principles are concerned with the way in which objects move in or through the air.
aerodynamics is the study of the way in which objects move through the air.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ایرودینامیکی
[زمین شناسی] مربوط به مبحث حرکت گازها و هوا، آیرودینامیک قسمتی از علم دینانمیک که از حرکت هوا و سایر گازها و نیروهای ناشی از این حرکت و نیروهای وارد بر اجسام متحرک در گازها بحث می کند

مترادف و متضاد

مربوط به مبحث حرکت گاز و هوا (صفت)
aerodynamic

جملات نمونه

1. The secret of the machine lies in the aerodynamic shape of the frame.
[ترجمه ترگمان]راز ماشین در شکل آیرودینامیک چارچوب قرار دارد
[ترجمه گوگل]راز دستگاه در شکل آیرودینامیک قاب قرار دارد

2. He only goes aerodynamic in the biggest of games.
[ترجمه ترگمان]او تنها در بزرگ ترین بازی ها آیرودینامیک است
[ترجمه گوگل]او تنها در بزرگترین بازی های آئرودینامیکی می رود

3. And the aerodynamic design of the car filtered most of the rain away.
[ترجمه ترگمان]و طراحی aerodynamic ماشین بیشتر باران را فیلتر کرد
[ترجمه گوگل]طراحی آیرودینامیکی خودرو بیشترین بارندگی را از بین برد

4. It bore no relation to the equivalent of aerodynamic facts, namely, anthropological evidence as a whole.
[ترجمه ترگمان]آن هیچ ارتباطی با واقعیت آیرودینامیک یا مدرک انسان شناسی به عنوان یک کل نداشت
[ترجمه گوگل]این موضوع هیچ ارتباطی با معادل واقعیت های آیرودینامیکی، یعنی شواهد انسان شناسی به طور کلی ندارد

5. Baldness is not only sexy, it is aerodynamic. Hot wax your head for maximum performance.
[ترجمه ترگمان]Baldness تنها سکسی نیست بلکه آیرودینامیک است برای حداکثر عملکرد سر خود را موم کنید
[ترجمه گوگل]پوسیدگی نه تنها سکسی است، بلکه آیرودینامیک است موی سر خود را برای حداکثر عملکرد مو

6. Its aerodynamic shape means that wind is funnelled round its surface causing little movement to the structure.
[ترجمه ترگمان]شکل آیرودینامیک آن بدین معنی است که باد به اطراف سطح آن ارسال می شود و باعث حرکت کمی به ساختار می شود
[ترجمه گوگل]شکل آیرودینامیکی آن به این معنی است که باد در اطراف سطح آن حرکت می کند و باعث حرکت کمی به ساختار می شود

7. The aerodynamic buffeting had stopped, and it was now spinning quietly in vacuum.
[ترجمه ترگمان]نبرد aerodynamic قطع شده بود و اکنون در جارو برقی به چرخش در آمده بود
[ترجمه گوگل]واگن آئرودینامیکی متوقف شد و در حال چرخش بی سر و صدا در خلاء بود

8. By having an aerodynamic, efficient leading edge.
[ترجمه ترگمان]با داشتن آیرودینامیک و لبه تیز کارآمد
[ترجمه گوگل]با داشتن یک لایه ی آیرودینامیکی، کارایی پیشرو

9. Aerodynamic balances are simpler and lighter than mass balances or power boost.
[ترجمه ترگمان]ترازهای aerodynamic ساده تر و سبک تر از موازنه جرم یا افزایش قدرت هستند
[ترجمه گوگل]توازن آیرودینامیک ساده تر و سبک تر از تعادل جرم یا افزایش قدرت است

10. The aerodynamic lift variation was relevant to the rotational direction of the cylinder. The faster the rotational speed is, the smaller the unsteady lift amplitude will be.
[ترجمه ترگمان]تغییر lift آیرودینامیک مربوط به جهت چرخش سیلندر بود هرچه سرعت دورانی تندتر باشد، دامنه بلند نوسان ناپایدار خواهد بود
[ترجمه گوگل]تغییرات بالابر آئرودینامیک مربوط به جهت چرخشی سیلندر بود سریع تر سرعت چرخش، کوچکتر دامنه بلند بلند و غیر قابل تنظیم خواهد بود

11. On the basis of static aerodynamic force tests and dynamic response tests, the galloping and (vortex-induced) oscillation performances of H-shaped booms were investigated.
[ترجمه ترگمان]براساس آزمایش های نیروی ¬ های استاتیکی و آزمایش های واکنش دینامیکی، عملکرد نوسان galloping و (induced ناشی از vortex)مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]بر اساس آزمون های نیروی آئرودینامیک استاتیک و آزمون های پاسخ پویا، نوسانات گالوپینگ و (ناشی از گرداب) نوسان های H-shaped مورد بررسی قرار گرفت

12. Looking as aerodynamic as a side-by-side Frigidaire, it still manages to cut through the air with relatively (note we said relatively) little wind noise due to its 0. 35 coefficient of drag.
[ترجمه ترگمان]با توجه به آیرودینامیک به عنوان یک طرف پهلو به پهلو، هنوز هم از طریق هوا رد می شود (توجه داشته باشید که نسبتا)صدای باد کم به علت صفر بودن آن است ۳۵ ضریب کشیدن
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد که به عنوان آیرودینامیک به عنوان یک طرفه کنار Frigidaire، آن را هنوز هم موفق به برش از طریق هوا نسبتا (توجه داشته باشید ما نسبت دادیم) سر و صدای کوچک با توجه به 0 35 ضریب کشیدن آن است

13. Aerodynamic admittance was an important aerodynamic factor in analysis of buffeting of bridges.
[ترجمه ترگمان]ورود aerodynamic یکی از عوامل آیرودینامیک مهمی در تحلیل رفتگی پل ها بوده است
[ترجمه گوگل]پذیرش آئرودینامیک عامل تحلیل آیرودینامیکی مهم در تجزیه و تحلیل ضخامت پل ها بود

14. This paper integrates direct lateral force control with aerodynamic control, taking the anti-aircraft missile which has the anti-guided ability in the aerosphere as research subject.
[ترجمه ترگمان]این مقاله کنترل نیروی جانبی مستقیم با کنترل آیرودینامیک را با استفاده از موشک ضد هوایی که توانایی anti را در the به عنوان موضوع تحقیق دارد، ادغام می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله یک کنترل نیروی جانبی جانبی را با کنترل آیرودینامیکی ادغام می کند و موشک های ضد هوایی را در اختیار دارد که دارای توانایی ضد هدایت در هوا به عنوان موضوع تحقیق است

پیشنهاد کاربران

aerodynamic
aerodynamic: aer - o - dyn - am - ic
aer = هوا
o = میان وند
dyn = پوی ، پویان ، پویش ، پویَند
am = میان وند نام ساز ، در اینجا : - آن
ic = پس وند نام و زاب ( صفت ) ساز ، - ای
aerodynamic = هواپویشی ، هواپویانی، هواپویندی
پویان : مانند رَوان، دَوان ، گریان ، خندان. . .


کلمات دیگر: