کلمه جو
صفحه اصلی

thermostat


معنی : دستگاه تنظیمگرما، الت تعدیل گرما
معانی دیگر : ترموستات، دما پا، دستگاه تنظیم حرارت، گرماپا، گرما ایستان، adj :الت تعدیل گرما، vt :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن

انگلیسی به فارسی

الت تعدیل گرما، دستگاه تنظیم گرما


بوسیله الت تعدیل گرما کنترل کردن


ترموستات، دستگاه تنظیمگرما، الت تعدیل گرما


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: thermostatic (adj.), thermostatically (adv.)
• : تعریف: an automatic device that regulates temperature, as in a room or on an electrical heating or cooling appliance, by activating controls in response to temperature changes.

• device that maintains a certain temperature, temperature regulator
a thermostat is a device used to keep the temperature of something at a particular level.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] دماپای
[عمران و معماری] دماپای - ترموستا
[برق و الکترونیک] ترموستات قطعه ای که مداری را به هنگام خارج شدن دما از مقدار یا محدوده ی از پیش تعیین شده، باز یا بسته می کند . این قطعه می تواند کنترل های عناصر گرمایی را تحریک کند و عملکرد اصلاحی را انجام دهد .
[زمین شناسی] ترموستات - ترموساتت وسیله ای برای کنترل گرما و سرمای مواد توسط روشن یا خاموش کردن دستگاههای برقی برای حفظ درجه حرارت ثابت آنها است.
[نساجی] ترموستات - کنترل کننده اتوماتیک درجه حرارت

مترادف و متضاد

دستگاه تنظیم گرما (اسم)
thermostat

الت تعدیل گرما (اسم)
thermostat

جملات نمونه

1. to set a thermostat
ترموستات را میزان کردن

2. The thermostat will gauge the temperature and control the heat.
[ترجمه ترگمان]ترموستات، دما را اندازه گیری می کند و گرما را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]ترموستات درجه حرارت را کنترل و کنترل می کند

3. A thermostat controls the temperature in the building.
[ترجمه ترگمان]ترموستات کنترل دما در ساختمان را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]یک ترموستات دما در ساختمان را کنترل می کند

4. Always buy a heater with thermostat control to save on running costs.
[ترجمه ترگمان]همیشه گرم کن را با کنترل ترموستات خریداری کنید تا هزینه های اجرا ذخیره شود
[ترجمه گوگل]همیشه بخاری را با کنترل ترموستات بخرید تا هزینه های جاری را صرفه جویی کنید

5. The temperature is controlled by a thermostat.
[ترجمه ترگمان]دما توسط ترموستات کنترل می شود
[ترجمه گوگل]دما توسط یک ترموستات کنترل می شود

6. A thermostat performs the function of controlling temperature.
[ترجمه ترگمان]ترموستات، عملکرد کنترل دما را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]یک ترموستات عملکرد کنترل دما را انجام می دهد

7. The built-in thermostat guarantees that the water remains at the same temperature all the time.
[ترجمه ترگمان]ترموستات ساخته شده در ترموستات تضمین می کند که آب در تمام مدت ثابت می ماند
[ترجمه گوگل]ترموستات ساخته شده در ترموستات تضمین می کند که آب همیشه در همان دما باقی می ماند

8. A safety thermostat controls the water temperature, so ensuring constant pressure to give a consistent jet of cleansing steam.
[ترجمه ترگمان]ترموستات ایمنی درجه حرارت آب را کنترل می کند، بنابراین تضمین فشار ثابت برای ایجاد یک جت سازگار با بخار پاک سازی را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]یک ترموستات ایمنی دمای آب را کنترل می کند، به طوری که فشار ثابت را برای ایجاد جت پایدار بخار پاکسازی تضمین می کند

9. The remedy is to renew the thermostat.
[ترجمه ترگمان]درمان این است که ترموستات را نوسازی کنید
[ترجمه گوگل]درمان این است که ترموستات را تجدید کنیم

10. One with a thermostat will cost more, but may save on running costs in warmer weather.
[ترجمه ترگمان]یکی با ترموستات هزینه بیشتری دارد، اما ممکن است در آب و هوای گرم هزینه ها را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]یکی با یک ترموستات هزینه بیشتری خواهد داشت، اما ممکن است هزینه های عملیاتی را در هوای گرم تر ذخیره کند

11. The integral thermostat guarantees that shower water temperature stays constant even if taps are turned on elsewhere.
[ترجمه ترگمان]ترموستات integral تضمین می کند که دمای آب حمام ثابت بماند حتی اگر شیره ای آب در جای دیگری برگردانده شوند
[ترجمه گوگل]ترموستات انتگرال تضمین می کند که دمای آب دوشاخ باقی می ماند حتی اگر شیپور خاموشی در جاهای دیگر روشن باشد

12. Paul used to turn the thermostat down when John was not looking.
[ترجمه ترگمان]وقتی جان در حال نگاه کردن نبود، پل عادت داشت ترموستات را پایین بیاورد
[ترجمه گوگل]پل به منظور جلوگیری از یخ زدن ترموستات پایین آمد

13. He got up and turned the thermostat to sixty and Dooley stomped back to bed.
[ترجمه ترگمان]او بلند شد و ترموستات را به شصت طرف برگرداند و دولی به آرامی به طرف تخت خواب رفت
[ترجمه گوگل]او بلند شد و ترموستات را به شصتها تغییر داد و دوولی به رختخواب برگشت

14. Cheryl Bradshaw finds herself turning down the thermostat more often this week.
[ترجمه ترگمان]چریل Bradshaw بعد از این هفته خود را بیشتر در ترموستات پیدا کرد
[ترجمه گوگل]شریل برادشا بیشتر در این هفته خود را تبدیل به ترموستات می کند

15. Normally there was a thermostat submerged in the oil to monitor the temperature.
[ترجمه ترگمان]معمولا یک ترموستات وجود داشت که در روغن فرورفته بود تا درجه حرارت را زیر نظر داشته باشد
[ترجمه گوگل]به طور معمول یک ترموستات در روغن شناور شده بود تا دمای را کنترل کند

پیشنهاد کاربران

خودرو: ترموستات

پایشگرِ دما ، دماپایشگر


کلمات دیگر: