کلمه جو
صفحه اصلی

all at once


1 - ناگهان 2- یک باره، در یک زمان

انگلیسی به فارسی

همه در یک بار


انگلیسی به انگلیسی

• suddenly, at one time, simultaneously

جملات نمونه

1. No man ever became thoroughly bad all at once.
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی در آن واحد به هیچ وجه بد خلق نشده است
[ترجمه گوگل]هیچ کس تا به حال به طور کامل بد همه در یک بار

2. He altered his face all at once.
[ترجمه ترگمان]ناگهان چهره اش را عوض کرد
[ترجمه گوگل]او یک بار همه چهره اش را تغییر داد

3. She wanted to laugh and weep all at once.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست هر چه زودتر بخندد و گریه کند
[ترجمه گوگل]او می خواست تمام بارها گریه کند و گریه کند

4. All at once he fell into a state of profound melancholy.
[ترجمه ترگمان]ناگهان دچار افسردگی عمیقی شد
[ترجمه گوگل]همه در یک بار او را به حالت عمیق ملقب به سقوط کرد

5. All at once there was someone knocking on the door.
[ترجمه ترگمان]ناگهان کسی در زد
[ترجمه گوگل]همه در یک بار کسی در حال ضربه زدن به درب بود

6. All at once I tumbled to what he meant.
[ترجمه ترگمان]ناگهان متوجه منظور او شدم
[ترجمه گوگل]همه در یک بار من به آنچه که او به معنای افتاده است

7. The archers drew their bows all at once.
[ترجمه ترگمان]The فورا تعظیم کردند
[ترجمه گوگل]کمانداران تمام وقت خود را گشودند

8. It's a lot of information to absorb all at once.
[ترجمه ترگمان]خیلی از اطلاعات برای جذب کردن همه در یک لحظه وجود دارد
[ترجمه گوگل]اطلاعات زیادی برای جذب همه در یک زمان است

9. All at once an idea popped into her head.
[ترجمه ترگمان]ناگهان فکری به ذهنش رسید
[ترجمه گوگل]همه در یک بار یک ایده به سرش افتاد

10. All at once there was a loud crashing sound.
[ترجمه ترگمان]ناگهان صدای تق تق بلندی به گوش رسید
[ترجمه گوگل]همه در یک بار یک صدای بلند بارگذاری شد

11. Making big changes in your diet all at once is a bad thing to do .
[ترجمه ترگمان]ایجاد تغییرات بزرگ در رژیم غذایی همیشه کار بدی است که باید انجام دهید
[ترجمه گوگل]تغییرات زیادی در رژیم غذایی شما در یک زمان یک چیز بد برای انجام دادن است

12. He drank off a whole litre of beer all at once.
[ترجمه ترگمان]یکباره یک لیتر آبجو نوشید
[ترجمه گوگل]او تمام یک لیتر آبجو را یک بار نوشید

13. Don't go crazy and spend it all at once.
[ترجمه ترگمان]دیوونه نشو و یه بار همه چیز رو با خودت نکن
[ترجمه گوگل]دیوانه نشوید و تمام وقت آنرا صرف کنید

14. I'm loath to spend it all at once.
[ترجمه ترگمان]از این که همه را یکجا می گذرانم، بی میل نیستم
[ترجمه گوگل]من خوشم نمیاد همه اینها را یک بار ببرم

15. The archers drew all at once.
[ترجمه ترگمان]The فورا همه جا را گرفتند
[ترجمه گوگل]کمانداران همه را یک بار جمع کرد

پیشنهاد کاربران

if something happens all at once, it happens suddenly when you are not expecting it


together, at the same time

ناگاه ، به ناگاه ، به ناگهان ، یکهو

یکجا _ یهویی

چشم بر هم زدنی
ناگهان
All at once the door opened, and in stepped a little Man, who said, “Good evening, fair maiden; why do you weep so sore
https://worldfolklore. net/index. php/2020/06/22/rumplestiltskin/

All at once the heavens opened and everyone rushed for cover
به یکباره/کاملا ناگهانی بارش شدید باران از آسمان شروع شد و هرکسی دنبال سرپناهی واسه خودش میدوئید

ناغافل، یک دفعه،

بطور همزمان

Example :
Yes sweetie. You're r going to be a mother and father all at once


Meaning :

1.
without warning; suddenly.
"all at once the noise stopped"
2.
all at the same time.
"scared and excited all at once"


کلمات دیگر: