کلمه جو
صفحه اصلی

depleted


(verb transitive) تهی کردن، خالی کردن، به ته رسانیدن

انگلیسی به فارسی

نابود شده، خالی کردن، تهی کردن، به ته رسانیدن، خون گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

• drained, emptied; exhausted, used up, reduced

جملات نمونه

1. tissues depleted of vitamins
بافت های فاقد ویتامین

2. a cellar depleted by festivity
موجودی شراب که به خاطر عیش و نوش تحلیل رفته است

3. too much walking depleted our energy
پیاده روی زیاد نیروی ما را تحلیل برد.

4. the world's oil reserves will be depleted in a few decades
تا چند دهه ی دیگر ذخایر نفت جهان تحلیل خواهد رفت.

5. Our stock of food is greatly depleted.
[ترجمه ترگمان]ذخایر غذایی ما بسیار کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]سهام ما از غذا تا حد زیادی کاهش یافته است

6. The fire had depleted the game in the forest.
[ترجمه ترگمان]آتش، بازی را در جنگل ممنوع کرده بود
[ترجمه گوگل]آتش بازی را در جنگل نابود کرد

7. Salmon populations have been severely depleted .
[ترجمه ترگمان]جمعیت سالمون به شدت کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]جمعیت ماهی قزل آلا به شدت کاهش یافته است

8. This expense has depleted our funds.
[ترجمه ترگمان]این هزینه سرمایه ما را کاهش داده است
[ترجمه گوگل]این هزینه بودجه ما را کاهش داده است

9. The company has depleted its reserves to make the purchase.
[ترجمه ترگمان]این شرکت ذخایر خود را از دست داده است تا این خرید انجام شود
[ترجمه گوگل]این شرکت ذخایر خود را برای خرید آماده کرده است

10. Extravagant spending soon depleted her funds.
[ترجمه ترگمان]صرف بودجه به زودی بودجه خود را خالی کرد
[ترجمه گوگل]هزینه های عجیب و غریب به زودی منابع مالی خود را کاهش داد

11. The drought has depleted their supply of water.
[ترجمه ترگمان]خشکسالی باعث کاهش تامین آب آن ها شده است
[ترجمه گوگل]خشکسالی عرضه آب خود را کاهش داده است

12. Our supplies of food are rather depleted.
[ترجمه ترگمان]ذخایر غذایی ما نسبتا خالی شده است
[ترجمه گوگل]منابع غذایی ما کمبود یافته اند

13. A side depleted by the forced sales of Paul Simpson and Lee Nogan.
[ترجمه ترگمان]یک طرف به خاطر فروش اجباری پل سیمپسون و لی Nogan کاهش یافت
[ترجمه گوگل]طرفی که توسط فروش پولی سیمپسون و لی نگن فروخته شد

14. The company manufactures shells tipped with depleted uranium, which have been linked to leukaemia and other cancers.
[ترجمه ترگمان]این شرکت shells با اورانیوم تهی شده تولید می کند که به سرطان خون و دیگر سرطان ها مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]این شرکت تولید کننده پوسته هایی با اورانیوم ضعیف شده است که به لوسمی و سرطان های دیگر مرتبط است

15. When fish stocks are severely depleted, their output is also reduced - because there are fewer fish remaining to reproduce.
[ترجمه ترگمان]زمانی که ذخایر ماهی به شدت کاهش یافته است، خروجی آن ها نیز کاهش می یابد، چون ماهی های کمتری برای تولید مثل وجود دارند
[ترجمه گوگل]هنگامی که ذخایر ماهی به شدت تخریب می شوند، تولید آنها نیز کاهش می یابد؛ زیرا ماهی های کمتری برای تولید مثل وجود دارد

پیشنهاد کاربران

کم شدن

تخلیه شده

خالی شده، به ته رسیده

فرسایش یافته، فرسوده

تحلیل رفتن

فاقد

exhausted

expended one's energy


کلمات دیگر: