کلمه جو
صفحه اصلی

seek out

انگلیسی به فارسی

جستجو کن


پیشنهاد کاربران

to look for someone or something, especially for a long time until you find him, her, or it

گشتن و بالاخره یافتن

گشتن منجر به یافتن

گشتن که منجر به پیدا شدن بشود

جستوجو کردن

یافتن

چاره پیدا کردن

چاره یابند


در پی چیزی بودن

پیدا کردن

جویای چیزی بودن

to try to find someone or something, especially when this is difficult

در جستجوی پیدا کردنه . . .
( فعل گذرا )

پی بردن

تلاش برای یافتن کسی یا چیزی خصوصا زمانی که سخت هست

جستو کردن برای حل مشگل

اصلاحیه - جستن برای چیزی که شما برای داشتن می خواهید

جویای یافتن.
دنبال یافتن


کلمات دیگر: