کلمه جو
صفحه اصلی

irrigate


معنی : اب دادن، ابیاری کردن
معانی دیگر : آبیاری کردن، پاریاب کردن، پسانیدن، (به وسیله ی جوی یا لوله و غیره) آب رسانی کردن، اب دادن به

انگلیسی به فارسی

آبیاری کنید، ابیاری کردن، اب دادن


آبیاری کردن، آب دادن (به)


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: irrigates, irrigating, irrigated
مشتقات: irrigator (n.)
(1) تعریف: to water by artificial means, as by pumping and spraying, or by man-made channels from a natural source of water.

- Farmers have to irrigate this dry land in order to grow crops.
[ترجمه ترگمان] کشاورزان باید این سرزمین خشک را برای کشت محصولات آبیاری کنند
[ترجمه گوگل] کشاورزان باید این زمین خشک را به منظور کشت محصولات کشاورزی آبیاری کنند

(2) تعریف: to wash out or spray during a medical or dental procedure.

- The dentist irrigates the gums to dislodge food particles.
[ترجمه ترگمان] دندان پزشک gums را زیر فشار قرار می دهد تا ذرات غذا را کنار بزند
[ترجمه گوگل] دندانپزشک لثه ها را برای تخلیه ذرات غذا آبیاری می کند

• artificially supply an area land with water; apply liquid to a part of the body to cleanse or disinfect (medicine)
to irrigate land means to supply it with water in order to help crops to grow.

مترادف و متضاد

اب دادن (فعل)
temper, water, drench, irrigate

ابیاری کردن (فعل)
irrigate

water


Synonyms: spray, sprinkle, soak, flood, inundate, flush


جملات نمونه

1. they have built dams to irrigate the desert
به منظور آبیاری صحرا سد سازی کرده اند.

2. He also wants to use the water to irrigate barren desert land.
[ترجمه ترگمان]او همچنین می خواهد از آب برای آبیاری زمین های لم یزرع بیابان استفاده کند
[ترجمه گوگل]او همچنین می خواهد از آب برای آبیاری زمین بیابانی بیابان استفاده کند

3. The water in Lake Powell is used to irrigate the area.
[ترجمه ترگمان]آب دریاچه پاول برای آبیاری منطقه مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]آب در دریاچه پائول برای آبیاری منطقه مورد استفاده قرار می گیرد

4. The farmer dug several trenches to irrigate the rice fields.
[ترجمه ترگمان]کشاورز چندین سنگر برای آبیاری مزارع برنج حفر کرد
[ترجمه گوگل]کشاورز چندین دره را برای آبیاری فیل ها برنج ریخت

5. They have built canals to irrigate the desert.
[ترجمه ترگمان]آن ها کانال ها را برای آبیاری بیابان ساخته بودند
[ترجمه گوگل]آنها کانال هایی را برای آبیاری کویر ساخته اند

6. The stored water could then be used to irrigate adjacent agricultural land, and hydropower revenues would cover the inevitable losses.
[ترجمه ترگمان]سپس آب ذخیره شده می تواند برای آبیاری زمین های کشاورزی مجاور مورد استفاده قرار گیرد و درآمد برق آبی خسارت های اجتناب ناپذیر را پوشش خواهد داد
[ترجمه گوگل]سپس آب ذخیره شده می تواند برای آبیاری زمین های مجاور کشاورزی استفاده شود و درآمدهای آبی تولید برق از تلفات اجتناب ناپذیر برخوردار خواهند شد

7. The stored water is then used to irrigate nearby agricultural land.
[ترجمه ترگمان]سپس از آب ذخیره شده برای آبیاری زمین های کشاورزی مجاور استفاده می شود
[ترجمه گوگل]سپس آب ذخیره شده برای آبیاری زمین های کشاورزی نزدیکی مورد استفاده قرار می گیرد

8. Also, you could then irrigate the lower valley lands, which usually have better soil and a longer growing season.
[ترجمه ترگمان]هم چنین شما می توانید زمین های دره پایین دست را که معمولا خاک بهتر و فصل رشد طولانی تر دارند را آبیاری کنید
[ترجمه گوگل]همچنین شما می توانید زمین های دره پایین را آبیاری کنید که معمولا خاک و فصل رشد بیشتری دارند

9. Beloved, you love me, irrigate at heart finally have put out.
[ترجمه ترگمان]ای محبوبم، تو مرا دوست داری، آبیاری کن بالاخره out
[ترجمه گوگل]عزیزان، من عاشق من هستم، در نهایت آب را در قلب فرو برده ام

10. Open, identify, ligate, remove, irrigate, close.
[ترجمه ترگمان]Open، identify، ligate، آبیاری، بسته
[ترجمه گوگل]باز کردن، شناسایی، لیگا، حذف، آبیاری، بستن

11. EYE: Irrigate with flowing water for 15 minutes. If irritation persists, consult a physician.
[ترجمه ترگمان]چشم: irrigate با آب جاری برای ۱۵ دقیقه اگر عصبانیت ادامه پیدا کند، با پزشک مشورت کنید
[ترجمه گوگل]EYE: آب را با 15 دقیقه صبر کنید اگر سوزش ادامه یابد، یک پزشک مشورت کنید

12. Unfavorable without barmy milk irrigate a flower, the meeting when fermenting because of milk produces much quantity of heat, the root ministry of can burned-out flower.
[ترجمه ترگمان]Unfavorable بدون شیر barmy یک گل را آبیاری می کنند، جلسه هنگام تخمیر به دلیل وجود شیر، مقدار زیادی گرما تولید می کند، وزارت ریشه می تواند گل سوخته را بسوزانند
[ترجمه گوگل]شیر بدون آبیاری بدون آب شیرین گل می دهد، جلسه زمانی که تخمیر می شود به دلیل اینکه شیر مقدار زیادی از حرارت تولید می کند، وزارت ریشه می تواند گل را سوزاند

13. They irrigate their crops with water from this river.
[ترجمه ترگمان]آن ها محصولات خود را با آب از این رودخانه آبیاری می کنند
[ترجمه گوگل]آنها محصولات کشاورزی خود را با آب از این رودخانه آبیاری می کنند

14. Wild flooding is used to irrigate forage crops and sometimes small grains on uneven topography.
[ترجمه ترگمان]سیلاب به منظور آبیاری محصولات علوفه و گاهی اوقات دانه های کوچک بر روی توپوگرافی ناهموار استفاده می شود
[ترجمه گوگل]سیلاب وحشی مورد استفاده برای آبیاری محصولات خوراکی و گاهی دانه های کوچک در توپوگرافی نامنظم است

15. Can irrigate when basin earth is particularly dry a few water.
[ترجمه ترگمان]آبیاری زمانی که زمین حوضه به طور خاص کمی آب خشک باشد، می تواند آبیاری شود
[ترجمه گوگل]می توانید آبیاری کنید زمانی که حوضه آب به خصوص خشک کردن چند آب است

They have built dams to irrigate the desert.

به منظور آبیاری صحرا سدسازی کرده‌اند.


پیشنهاد کاربران

( بهداشت و پزشکی ) شستشو دادن


کلمات دیگر: