کلمه جو
صفحه اصلی

fond of

انگلیسی به انگلیسی

• partial to, attached to, keen on, having a liking for

پیشنهاد کاربران

دوست داشتن. لذت بردن

علاقه مند به

علاقمند به My sister is very fond of children
He is fond of chocolate cake.

Interested in something

چیزی را خیلی دو ست داشتن،
علاقه مند بودن به. . .

در گذر زمان عاشق شدن

دوست داشتن
. She was specially fond of Atlanta

آرام کردن

دوستدار
دلباخته


طرفدار چیزی یا کسی بو ن


کلمات دیگر: