کلمه جو
صفحه اصلی

conceivably


معنی : بطور امکان پذیر
معانی دیگر : بطور امکان پذیر

انگلیسی به فارسی

به‌طور امکان‌پذیر


قابل تصور است، بطور امکان پذیر


انگلیسی به انگلیسی

• in a conceivable manner, imaginably

مترادف و متضاد

بطور امکان پذیر (قید)
conceivably

جملات نمونه

1. The disease could conceivably be transferred to humans.
[ترجمه ترگمان]این بیماری ممکن است به انسان منتقل شود
[ترجمه گوگل]احتمالا این بیماری به انسان منتقل می شود

2. Conceivably, supporters of the law could filibuster to prevent it from being revised.
[ترجمه ترگمان]Conceivably، حامیان قانون می توانند ابستروکسیون را مهار کنند تا از تجدید نظر آن ها جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]تصور می شود حامیان قانون می توانند برای جلوگیری از تجدید نظر در قانون اساسی شرکت کنند

3. Conceivably, interest rates could rise very high indeed.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نرخ بهره بسیار بالا خواهد رفت
[ترجمه گوگل]احتمالا نرخ های بهره واقعا بالا می رود

4. The Goldmans conceivably could benefit from the video on several fronts.
[ترجمه ترگمان]به راحتی می توان از ویدیو در چندین جبهه سود برد
[ترجمه گوگل]Goldmans احتمالا می تواند از ویدیو در چندین جنبه بهره مند شود

5. And conceivably the rugged traits which permit of survival in this contest are passed on to strengthen the generations that follow.
[ترجمه ترگمان]و ممکن است این ویژگی های ناهموار که امکان بقا در این رقابت را فراهم می کنند، نسل های بعدی را تقویت کنند
[ترجمه گوگل]و احتمالا این ویژگی های پرمحتوا که اجازه می دهند بقای این مسابقه را به تصویب برساند، تقویت نسل هایی که پیروی می کنند

6. We could conceivably escape disaster, but we seem destined, absent real change, for ecological impoverishment.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به راحتی از فاجعه فرار کنیم، اما به نظر می رسد که تغییر واقعی، برای فقر زیست محیطی، وجود ندارد
[ترجمه گوگل]ما احتمالا می توانیم از فاجعه فرار کنیم، اما به نظر می رسد که هدف اصلی، تغییر واقعی نیست، برای فقر زیست محیطی

7. There was only one young lady it could conceivably be; and yet was that possible?
[ترجمه ترگمان]فقط یک خانم جوان وجود داشت که ممکن بود باشد؛ و با این حال چنین چیزی امکان داشت؟
[ترجمه گوگل]تنها یک بانوی جوان بود که می توانست تصور شود؛ و این امکان وجود داشت؟

8. Conceivably it contributed to the family's mystique.
[ترجمه ترگمان]این کار به جنبه عرفانی خانواده کمک کرد
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد این امر به عرفان خانواده کمک می کند

9. Rising bad loans could conceivably bring down an insurer or a hedge fund with little or no warning.
[ترجمه ترگمان]افزایش وام های بد می تواند یک بیمه گر یا صندوق پرچینی را با هشدار کم یا بدون هیچ هشداری پایین بیاورد
[ترجمه گوگل]افزایش وام های بد ممکن است تصور می شود یک بیمه گر یا صندوق هزینشی را با هشدار کم یا بدون هیچ نظری کاهش دهد

10. The move was conceivably intended to thwart peace negotiations conducted by the archbishop of Canterbury.
[ترجمه ترگمان]این حرکت به راحتی در نظر گرفته شد تا مذاکرات صلح که توسط اسقف اعظم کانتربری انجام شده است را خنثی کند
[ترجمه گوگل]این حرکت احتمالا در نظر گرفته شده بود تا موجبات مذاکرات صلح را که توسط اسقف اعظم کانتربری برگزار می شد، رد کنند

11. He couldn't conceivably have ( ie I don't believe he could have ) meant what he said.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست باور داشته باشد که او نمی توانست آن را داشته باشد
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست تصور کند (یعنی معتقد است که او میتواند داشته باشد) به این معنی است که او گفت

12. Conceivably, that is an inspired question.
[ترجمه ترگمان]Conceivably، این یک سوال الهام بخش است
[ترجمه گوگل]احتمالا این یک سوال الهام بخش است

13. Such protests could conceivably turn into import bans.
[ترجمه ترگمان]چنین اعتراضاتی ممکن است به راحتی ممنوع شود
[ترجمه گوگل]چنین اعتراضاتی احتمالا به ممنوعیت واردات تبدیل می شود

14. Conceivably, this might work - but what outrageous gamble it would be.
[ترجمه ترگمان]Conceivably، این ممکنه کار کنه - اما چه قمار بزرگی بود -
[ترجمه گوگل]احتمالا این ممکن است کار کند - اما چه قیمتی ظالمانه خواهد بود

پیشنهاد کاربران

امکان پذیر

بصورت قابل تصور

به احتمال زیاد

احتمالا

به شکل باورپذیری

به شکل قابل قبولی

it is conceivable or imaginable that =

در صورتی که این واژه در ابتدای جمله بیاید، به نظر این حقیر، �این طور می توان تصور ( فرض ) کرد که�یا �فرض بر این است که� ترجمه های بهتری هستند.


کلمات دیگر: