کلمه جو
صفحه اصلی

all in all


1- رویهم رفته، به طور کلی، 2- همه چیز، مهم، از همه چیز مهمتر to her money was all in all برای او پول از همهچیز مهمتر بود جمعا، رویهمرفته all in all, the plan was successful رویهمرفته نقشه موفقیتآمیز بود

انگلیسی به فارسی

مهم، از همه‌چیز مهم‌تر


جمعا، رویهمرفته


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: with every factor taken into account; in general.
مترادف: altogether, as a whole, on the whole
مشابه: all-around

- All in all, he likes his job.
[ترجمه ترگمان] به هر حال، اون از کارش خوشش میاد
[ترجمه گوگل] در کل او کار خود را دوست دارد

• overall, in the general balance of things, in the general scheme of things

جملات نمونه

1. Did you notice what was his all in all?
[ترجمه ترگمان]متوجه شدی که اون چی بود؟
[ترجمه گوگل]آیا متوجه شدید که همه چیز در کل او بود؟

2. All in all, just past. Ever had, only memories.
[ترجمه ترگمان] همش گذشته، فقط گذشته تا حالا داشتی، فقط خاطرات
[ترجمه گوگل]در کل، فقط گذشته تا به حال، فقط خاطرات

3. All in all, I love summer very much! You should start practicing your English from now on.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من تابستان را خیلی دوست دارم باید از الان به practicing ادامه بدی
[ترجمه گوگل]در کل، تابستان خیلی دوست دارم شما باید از حالا شروع به تمرین زبان انگلیسی کنید

4. All in all, it had been one of the most miserable days of Henry's life.
[ترجمه ترگمان]تمام این ها، یکی از the روزه ای زندگی هنری بود
[ترجمه گوگل]در کل، این یکی از بدترین روزهای زندگی هنری بود

5. Sometimes she is grouchy, but all in all she is aan excellent teacher.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها غر غر می کند، اما همه اینها فقط یک معلم عالی است
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات غریب است اما در کل او معلم عالی است

6. We both thought that all in all it might not be a bad idea.
[ترجمه ترگمان]هر دو فکر می کردیم که همه این ها فکر بدی نخواهد بود
[ترجمه گوگل]ما هر دو فکر می کردیم که در کل ممکن است یک ایده بد نباشد

7. All in all, her condition is greatly improved.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، وضع او بسیار بهتر شده است
[ترجمه گوگل]در کل، وضعیت او تا حد زیادی بهبود یافته است

8. Let's stick to the facts. Will is, taking it all in all,only will.
[ترجمه ترگمان]بیا بچسبیم به حقایق ویل این کار را انجام می دهد، فقط اراده می کند
[ترجمه گوگل]بیایید به حقایق برسیم آیا خواهد بود، آن را در همه، تنها خواهد شد

9. All in all, I think you've done very well.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که تو خیلی خوب عمل کردی
[ترجمه گوگل]در کل من فکر می کنم شما خیلی خوب کار کرده اید

10. All in all it had been a great success.
[ترجمه ترگمان]همه این ها موفقیت بزرگی بود
[ترجمه گوگل]در کل این موفقیت بزرگ بود

11. All in all, it had been a not untypical day .
[ترجمه ترگمان]به هر حال، روز untypical نبود
[ترجمه گوگل]در کل، روزی غیر معمول بود

12. All in all, it has been a great success.
[ترجمه ترگمان]به هر حال موفقیت بزرگی بود
[ترجمه گوگل]در کل، این موفقیت بزرگ است

13. All in all a most intriguing debut and one that will stay long in the mind.
[ترجمه ترگمان]همه در یک شروع بسیار جذاب و یکی که مدت زیادی در ذهن باقی می ماند
[ترجمه گوگل]در کل اولین و جذاب ترین و جذاب است که به مدت طولانی در ذهن باقی خواهد ماند

14. It was, all in all, more like a prison than an office.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، بیشتر شبیه زندان بود تا دفتر
[ترجمه گوگل]در کل، بیشتر شبیه یک زندان از یک دفتر بود

To her money was all in all.

برای او پول از همه‌چیز مهم‌تر بود.


All in all, the plan was successful.

روی‌هم‌رفته نقشه موفقیت‌آمیز بود.


پیشنهاد کاربران

در هر حال

روی هم رفته

در مجموع
مجموعا
روی هم رفته

All in all=generally
به طور کلی

( همه چیز ) کسی بودن

تماما، کلا

کل در کل

تهش

در مجموع

با این همه

به هر حال


کلمات دیگر: