کلمه جو
صفحه اصلی

misty


معنی : مبهم، مه دار
معانی دیگر : مه گرفته، مه آلود، مهی، تار، ناآشکار، مه مانند، مهسان

انگلیسی به فارسی

مه دار، مبهم


غبارآلود، مبهم، مه دار


انگلیسی به انگلیسی

• hazy, foggy; vague, obscure; made of mist
if it is misty, there is a lot of mist in the air.

مترادف و متضاد

مبهم (صفت)
hazy, involved, involute, obscure, opaque, ambiguous, vague, enigmatic, misty, dim, dusky, esoteric, mysterious, forked, nebular, imprecise

مه دار (صفت)
hazy, misty, brumous, smoggy

filmy, obscure


Synonyms: bleary, blurred, closed in, clouded, cloudy, dark, dewy, dim, enveloped, foggy, fuzzy, hazy, indistinct, murky, mushy, nebulous, opaque, overcast, shrouded, socked in, soupy, unclear, vague, vaporous


جملات نمونه

1. in the morning the air was misty
در بامداد هوا مه آلود بود.

2. my memory of my early childhood has become misty
خاطرات دوران آغازین کودکی برایم مبهم شده است.

3. He paused, his eyes growing misty.
[ترجمه ترگمان]مکث کرد، چشمانش مه آلود شد
[ترجمه گوگل]او متوقف شد، چشمان او در حال غبارآلود شدن بود

4. The cold, misty air felt wonderful on his face.
[ترجمه ترگمان]هوا سرد و مه آلود بود
[ترجمه گوگل]هوای سرد و مرطوب بر چهره اش شگفت انگیز بود

5. Monday dawned still and misty, with a promise of autumn sunshine.
[ترجمه ترگمان]صبح روز دوشنبه هنوز هوا مه آلود و مه آلود بود
[ترجمه گوگل]روز دوشنبه، با قول آفتابی پاییز، هنوز وخیم شد

6. The island was a faint blur through misty rain.
[ترجمه ترگمان]این جزیره از میان باران مه گرفته محو شده بود
[ترجمه گوگل]این جزیره از طریق باران های مرطوب، تاری دید کم است

7. He watched the misty wraiths of moisture making patterns on the window pane.
[ترجمه ترگمان]شبح مه آلود رطوبت را که روی شیشه پنجره نقش بسته بود تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]او wraiths مه آلود از الگوهای رطوبت بر روی پنجره پنجره را تماشا کرد

8. The morning will start off misty.
[ترجمه ترگمان] صبح از مه شروع میشه
[ترجمه گوگل]صبح زود شروع می شود

9. The air was cold and misty.
[ترجمه ترگمان]هوا سرد و مه آلود بود
[ترجمه گوگل]هوا سرد و غلیظ بود

10. A misty rain in the morning had left behind a coolness that would stay for hours.
[ترجمه ترگمان]بارانی از هوای مه آلود صبح در پس خنکی خنکی که ساعت ها در آن باقی مانده بود باقی ماند
[ترجمه گوگل]یک بار باران غبارآلود در صبح، سردی را پشت سر گذاشت که به مدت چند ساعت می ماند

11. His eyes grew misty as he talked.
[ترجمه ترگمان]وقتی حرف می زد چشمانش مه گرفته شد
[ترجمه گوگل]همانطور که او گفت، چشمان او بلند شد

12. Some days, it's too misty and it's like it's vanished altogether.
[ترجمه ترگمان]بعضی روزها خیلی مه آلود و مه آلود به نظر می رسه
[ترجمه گوگل]بعضی روزها، این خیلی غبارآلود است و به نظر میرسد که کاملا از بین رفته است

13. The evening was misty and moist, with tendrils of thicker fog swirling around in the night air.
[ترجمه ترگمان]شب مه آلود و مرطوب بود و رشته های مه غلیظ در هوای شب می چرخید
[ترجمه گوگل]عصر مرطوب و مرطوب بود، با طوقه های مهار ضخیم تر در اطراف هوا چرخید

14. It will become misty near some eastern coasts.
[ترجمه ترگمان]نزدیک یک ساحل شرقی، مه آلود و مه آلود خواهد بود
[ترجمه گوگل]این در نزدیکی برخی از سواحل شرقی غبارآلود خواهد شد

In the morning the air was misty.

در بامداد هوا مه‌آلود بود.


My memory of my early childhood has become misty.

خاطرات دوران آغازین کودکی برایم مبهم شده است.


پیشنهاد کاربران

تو کتاب زبان super minds معنیش اسم یه دختره اما اینجا یعنی مه آلود👅

هوای مه آلود با ابرهای مرطوب و باران نم نم

getting misty:وقتی که چشم ها پر از اشک میشه
*I’m getting all misty* مثال

with clouds of small drops of water in the air


کلمات دیگر: