کلمه جو
صفحه اصلی

full time


معنی : پیوسته کار، پیوسته کاری، تمام روز، زمان اشتغال بکار
معانی دیگر : تمام وقت (در برابر: پاره وقت part time)

انگلیسی به فارسی

پیوسته کار، پیوسته کاری، تمام وقت، تمام روز، زماناشتغال بکار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: involving or working the standard number of working hours per week, typically forty hours in the U.S.

- He's making much more now that he has a full-time job.
[ترجمه ترگمان] حالا اون داره بیشتر از این کار می کنه که یه شغل تمام وقت داشته باشه
[ترجمه گوگل] او اکنون خیلی بیشتر کار می کند که کار تمام وقت دارد
- As a full-time cook, he receives health benefits from his employer. (Cf. part-time.).
[ترجمه ترگمان] او به عنوان آشپز تمام وقت از کارفرمای خود مزایای سلامتی دریافت می کند (Cf)(بخشی از زمان)
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک آشپز تمام وقت، مزایای بهداشتی خود را از کارفرمای خود دریافت می کند (دوره کارشناسی نیمه وقت)

• for the entire time considered standard for a specific activity; on a full-time basis
working or operating the entire time considered standard or customary for a specific activity; employed for the standard customary number of hours of working time; involving or taking up the whole of the time available; devoting a person's full energies to something
end of a sports game
full-time work or study takes up the whole of each normal working week.
in games such as football full time is the end of a match.

مترادف و متضاد

پیوسته کار (اسم)
full time

پیوسته کاری (اسم)
full time

تمام روز (اسم)
full time

زمان اشتغال بکار (اسم)
full time

جملات نمونه

1. a full-time employee
کارمند تمام وقت

2. (a) full-time job
کار تمام وقت

3. he is looking for full-time employment
او در جستجوی کار تمام وقت است.

4. The referee blew his whistle for full time.
[ترجمه ترگمان]داور سوت خود را برای تمام مدت منفجر کرد
[ترجمه گوگل]داور سوت خود را برای همیشه تمام کرد

5. The score was 2-at full time.
[ترجمه ترگمان]امتیاز آن ۲ بود
[ترجمه گوگل]نمره 2 تمام وقت بود

6. Full time welfare officers represent individuals at pension tribunals, and are able to offer professional advice on legal matters and housing.
[ترجمه ترگمان]افسران رفاهی تمام وقت نماینده افرادی در دادگاه حقوق بازنشستگی هستند و می توانند توصیه های حرفه ای در مورد مسائل قانونی و مسکن ارائه دهند
[ترجمه گوگل]مامورین رفاهی تمام وقت افراد را در دادگاه های بازنشستگی نمایندگی می کنند و می توانند در مورد مسائل حقوقی و مسکن مشاوره حرفه ای ارائه دهند

7. Many women work full time for the same reason many men do-they need the money for their families.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان برای همین دلیل کار می کنند که بسیاری از مردان این کار را می کنند - آن ها به پول خانواده های خود نیاز دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان به طور مرتب برای بسیاری از مردان کار می کنند - آنها برای خانواده هایشان پول لازم دارند

8. Robert McDaniel does it full time for a Time-Warner subsidiary.
[ترجمه ترگمان]رابرت مک دنیل تمام وقت خود را برای شرکت تابعه تایم وارنر اختصاص می دهد
[ترجمه گوگل]رابرت مک دانیل تمام وقت برای یک شرکت تابعه Time Warner کار می کند

9. I work full time, but we're still just keeping our heads above water.
[ترجمه ترگمان]تمام وقت کار می کنم، اما هنوز just را بالای آب نگه می داریم
[ترجمه گوگل]من تمام وقت کار می کنم، اما ما هنوز فقط نگه داشتن سر خود را از آب

10. After a year she began working full time in this field.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک سال شروع به کار تمام وقت در این زمینه کرد
[ترجمه گوگل]پس از یک سال او تمام وقت در این زمینه کار کرد

11. He has worked full time as a magician and illusionist since 199 entertaining primarily at corporate retreats and product launches.
[ترجمه ترگمان]او تمام وقت خود را به عنوان یک جادوگر و illusionist کار کرده است، زیرا ۱۹۹ بار در وهله اول به سفره ای شرکتی و راه اندازی محصول سرگرم است
[ترجمه گوگل]او تمام وقت به عنوان یک شعبده بازی و جادوگر از سال 199 فعالیت می کند و در ابتدا در بازپرداخت های شرکت ها و راه اندازی محصولات فعالیت می کند

12. There are now four full time countryside rangers and two seasonal rangers during the summer months.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر چهار گشتی روستایی و دو تکاور فصلی در طی ماه های تابستان وجود دارند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر چهار رنجرهای حومه ای تمام وقت و دو رنجرز فصلی در طول ماه های تابستان وجود دارد

13. I stayed on the project full time for fourteen years and part time for another twenty-two.
[ترجمه ترگمان]من برای چهارده سال تمام وقت در این پروژه ماندم و برای بیست و دو سال دیگر وقت گذاشتم
[ترجمه گوگل]من در این پروژه تمام وقت را برای چهارده سال و به مدت دوازده سال دیگر در بیست و دو سالگی باقی گذاشتم

14. They work full time during the summer, earning stipends of $ 170 a week.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمام وقت در طول تابستان کار می کنند و کمک هزینه ۱۷۰ دلار در هفته به دست می آورند
[ترجمه گوگل]آنها در طول تابستان تمام وقت کار می کنند و 170 دلار در هفته دریافت می کنند

15. The practicalities of having two young children and working full time meant we had to employ a nanny.
[ترجمه ترگمان]وضع عملی داشتن دو بچه کوچک و کار تمام وقت به این معنا بود که باید پرستار بچه استخدام کنیم
[ترجمه گوگل]عملیات داشتن دو فرزند کوچک و کار تمام وقت به این معناست که ما مجبور بودیم یک پرستار بچه را استخدام کنیم

to work full time

به‌طور تمام‌وقت کار کردن


پیشنهاد کاربران

تمام وقت، همه وقت

فول تایم یا تمام وقت :
. A full - time employee typically works 40 hours per week
یک نیروی تمام وقت به طور معمول 40 ساعت در طول هفته کار میکنه


یه پارت تایم هم داریم یا کاره پاره وقت :
. A part - time job can be either a short - term or long - term
یه کاره پاره وقت میتونه هم کوتاه مدت باشه هم بلند مدت


یه شورت ترم ورک یا
short - term work or job or position
داریم که میشه:

A short - term position is a temporary job that can last from one day to about one month
کار موقت که میتونه از یک روز تا یک ماه ادامه داشته باشه .

در مقابلش
long - term work هست که میشه :

A long - term position is often considered to last beyond six weeks, or if you work more than 1, 000 hours in a 12 month period
کاری که حداقل 6 هفته دیگه کمتر نباشه یا کار بلند مدت


@لَنگویچ


کلمات دیگر: