1. Psychic gifts, such as clairvoyance and telepathy.
[ترجمه ترگمان]هدایای Psychic مثل clairvoyance و telepathy
[ترجمه گوگل]هدایای روانشناسی، از قبیل روشن بینی و تلپاتی
2. When do insight and discernment slip over into clairvoyance and telepathy?
[ترجمه ترگمان]چه موقع بصیرت و بصیرت در clairvoyance و telepathy وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]وقتی بینش و تشخیص به چرندگی و تلپاتی منتهی می شود؟
3. Telepathy Similar in some ways to clairvoyance, but it mainly involves communicating with somebody else without using normal senses.
[ترجمه ترگمان]Telepathy مشابه برخی روش ها برای clairvoyance، اما عمدتا شامل برقراری ارتباط با شخص دیگری بدون استفاده از حواس معمولی است
[ترجمه گوگل]Telepathy در بعضی مواقع به معنای روشن بینی مشابه است، اما عمدتا ارتباط برقرار کردن با شخص دیگری بدون استفاده از حس های عادی است
4. Clairvoyance, astrology, sorcery and interpretation of dreams are booming industries.
[ترجمه ترگمان]clairvoyance، طالع بینی، جادوگری و تفسیر رویاها در صنایع رو به ترقی هستند
[ترجمه گوگل]اخلاق، طالع بینی، عجایب و تفسیر رویاها، صنایع پررونق است
5. CLAIMS of clairvoyance, particularly when they come from economists, deserve a sceptical reception.
[ترجمه ترگمان]ادعاهای of، به خصوص هنگامی که از اقتصاددانان آمده اند، سزاوار دریافت شک و تردید هستند
[ترجمه گوگل]ادعاهای روشن بینی، بخصوص زمانی که آنها از اقتصاددانان می آیند، مستحق پذیرش شکاکانه هستند
6. His strange gift of clairvoyance has never been duplicated in modern times, although a few other psychics have proved a measure of ability beyond any doubt.
[ترجمه ترگمان]استعداد عجیب و غریب of هرگز در دوران جدید تکرار نشده است، اگرچه برخی از غیب شناسان دیگر معیار توانایی ماورا شک را اثبات کرده اند
[ترجمه گوگل]هدیه عجیب و غریب او از روشن بینی هرگز در زمان های مدرن تکرار نشده است، گرچه چند روانشناس دیگر توانایی فراتر از هر گونه شک و تردید را ثابت کرده اند
7. He had recourse to every superstition of sortilege, clairvoyance, presentiment, and dreams.
[ترجمه ترگمان]به هر خرافات، روشن بینی و روشن بینی و رویاها متوسل شده بود
[ترجمه گوگل]او به هر خرافاتی از پیچیدگی، روشن بینی، پیشروی و رویاها کمک کرد
8. Some are: clairvoyance, clairaudience, astral projection, telepathy, anima, and there are many more.
[ترجمه ترگمان]برخی عبارتند از: clairvoyance، clairaudience، افکنش تصویر، telepathy، \"anima\" و بسیاری دیگر
[ترجمه گوگل]برخی از آنها عبارتند از: روشن بینی، clairaudience، طرح ریزی آسترال، telepathy، anima، و بسیاری دیگر وجود دارد
9. Clairvoyance, clairaudience, dreams, hypnotism, point the way to a better understanding of the history and depth of the human mind and soul.
[ترجمه ترگمان]clairvoyance، clairaudience، رویاها، hypnotism، راه را به درک بهتر از تاریخ و عمق ذهن و روح انسان اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]قحطی، آرامش، رویاها، هیپنوتیزم، راه را برای درک بهتر تاریخ و عمق ذهن و روح انسان نشان می دهد
10. The 4 th chapter is geography clairvoyance of Metropolitan Tourist Real Estate.
[ترجمه ترگمان]این فصل چهارم، geography clairvoyance از املاک و مستغلات متروپولیتن است
[ترجمه گوگل]فصل چهارم جغرافیای روشنفکری املاک گردشگری متروپولیتن است
11. Such information includes clairvoyance, telepathy, and modalities of channeling soul through form.
[ترجمه ترگمان]چنین اطلاعاتی شامل clairvoyance، telepathy و شرایط of از طریق فرم هستند
[ترجمه گوگل]چنین اطلاعاتی شامل نجیب زاده، تله پاتی و شیوه های انتقال روح از طریق فرم است
12. No matter what from clairvoyance and character feel aspect say is incomparable and its simple alive.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست چه چیزی از clairvoyance و character احساس می شود بی نظیر است و زندگی ساده آن
[ترجمه گوگل]مهم نیست که چه چیزی از دیدگاه روشن بینی و شخصیت احساس می کند بی نظیر است و ساده آن زنده است
13. Precognition is a form of clairvoyance.
[ترجمه ترگمان]precognition نوعی of است
[ترجمه گوگل]شناخت دقیق یک شکل از روشن بینی است
14. They do not, however, have a right to expect unerring judgment, clairvoyance, or any other manifestation of infallibility.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها حق دارند که داوری خطاناپذیر، روشن بینی و یا هر جلوه دیگری از عصمت را انتظار داشته باشند
[ترجمه گوگل]با این وجود، آنها حق ندارند انتظار قضاوت غیرمنتظره، روشن بینی یا هر گونه تظاهرات غیر مجاز را داشته باشند