برابر است، مساوی کردن، مانند کردن، برابر شدن با
equalized
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. the score was two to one but then david equalized
امتیاز (طرفین) دو به یک بود تا اینکه دیوید آن را مساوی کرد.
پیشنهاد کاربران
equalized ( adj ) = balanced ( adj )
به معناهای: متوازن، متعادل، میانه رو، متساوی، هم تراز
به معناهای: متوازن، متعادل، میانه رو، متساوی، هم تراز
برابر، مساوی، متعادل، متوازن
کلمات دیگر: