بیرون ریختن
cast out
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• throw away, cast away; drive out compellingly, expel from a group or a community
جملات نمونه
1. Though you cast out nature with a fork, it will still return.
[ترجمه ترگمان]، با اینکه طبیعت رو با چنگال اجرا کردی بازم برمیگرده
[ترجمه گوگل]اگرچه طبیعت را با یک چنگال بیرون می کشید، هنوز هم باز می گردد
[ترجمه گوگل]اگرچه طبیعت را با یک چنگال بیرون می کشید، هنوز هم باز می گردد
2. Don't cast out the foul water till you bring in the clean.
[ترجمه ترگمان]آب کثیف را بیرون نکن تا خودت را تمیز کنی
[ترجمه گوگل]هنوز بازیگران نه از آب آلوده تا شما در تمیز بیاورید
[ترجمه گوگل]هنوز بازیگران نه از آب آلوده تا شما در تمیز بیاورید
3. He claimed to be able to cast out demons.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کرد که می تواند شیاطین را بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد قادر به فرار از شیاطین است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد قادر به فرار از شیاطین است
4. The dissident was cast out from his country.
[ترجمه ترگمان]مخالفان از کشور خود بیرون رانده شدند
[ترجمه گوگل]مخالف از کشورش اخراج شد
[ترجمه گوگل]مخالف از کشورش اخراج شد
5. Cast out by his family, he was forced to fend for himself.
[ترجمه عمیلی] چون از طرف خانواده اش طرد شده بود باید خودش از پس خودش برمیومد
[ترجمه ترگمان]، با خانوادش فرار کرد مجبور شد خودش از خودش دفاع کنه[ترجمه گوگل]با خانواده اش ریخته شد، او مجبور شد خودش را بفروشد
6. The villagers had been cast out of their homes.
[ترجمه ترگمان]روستائیان خانه های خود را ترک کرده بودند
[ترجمه گوگل]روستاییان از خانه هایشان بیرون ریخته شده اند
[ترجمه گوگل]روستاییان از خانه هایشان بیرون ریخته شده اند
7. In old times, political offenders were often cast out to the border areas.
[ترجمه ترگمان]در روزگار قدیم، مجرمان سیاسی اغلب به مناطق مرزی کشیده می شدند
[ترجمه گوگل]در زمان های قدیم، مجرمان سیاسی اغلب به مناطق مرزی منتقل شدند
[ترجمه گوگل]در زمان های قدیم، مجرمان سیاسی اغلب به مناطق مرزی منتقل شدند
8. God has cast out the demons from your soul.
[ترجمه ترگمان]خداوند شیاطین را از روح تو بیرون انداخته
[ترجمه گوگل]خدا خدایان را از روح خود بیرون کرده است
[ترجمه گوگل]خدا خدایان را از روح خود بیرون کرده است
9. She cast out with her classmate.
[ترجمه ترگمان]با classmate بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او با همکلاسی خود بازی کرد
[ترجمه گوگل]او با همکلاسی خود بازی کرد
10. She was cast out by society.
[ترجمه ترگمان]جامعه او را طرد کرده بود
[ترجمه گوگل]او توسط جامعه اخراج شد
[ترجمه گوگل]او توسط جامعه اخراج شد
11. He claimed to have the power to cast out demons.
[ترجمه ترگمان]اون ادعا کرد که قدرتش رو داره که شیاطین رو نابود کنه
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که قدرت بیرون آمدن از شیاطین را دارد
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که قدرت بیرون آمدن از شیاطین را دارد
12. The routine, in fact, is tedious. Cast out.
[ترجمه ترگمان]در واقع کاره ای روزمره خسته کننده است برو کنار
[ترجمه گوگل]در حقیقت، روال خسته کننده است فرار کن
[ترجمه گوگل]در حقیقت، روال خسته کننده است فرار کن
13. The thugs and wreckers have been cast out.
[ترجمه ترگمان]thugs و wreckers بیرون انداخته شدن
[ترجمه گوگل]اراذل و اوباش از بین رفته اند
[ترجمه گوگل]اراذل و اوباش از بین رفته اند
14. She had tasted the fear of being cast out, and it left a bitter taste in her mouth.
[ترجمه ترگمان]طعم ترس را چشیده بود و مزه تلخی در دهانش باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]او ترس از فرار کردن را طعم و طعم تلخ در دهان او را چشیده بود
[ترجمه گوگل]او ترس از فرار کردن را طعم و طعم تلخ در دهان او را چشیده بود
15. Water, water everywhere . . . I cast out into the calmer seas beyond, whilst they continue their provocative tramp around us.
[ترجمه ترگمان]آب، همه جا، آب را همه جا پخش می کنم و در دریاهای آرام آن طرف پرت می کنم، در حالی که آن ها همچنان tramp را دور و بر ما ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]آب، آب در همه جا من فراتر از دریاهای آرامتر می شوم، در حالی که آنها با هم فرار می کنند
[ترجمه گوگل]آب، آب در همه جا من فراتر از دریاهای آرامتر می شوم، در حالی که آنها با هم فرار می کنند
پیشنهاد کاربران
اخراج کردن، بیرون انداختن، بیرون کردن
to get rid of someone or something, especially forcefully
اخراج شدن
بیرون انداختن
طرد کردن. اکر این کلنه cast out نوشته شود فعل است به معنای بیرون راندن یا طرد کردن و امثال آن؛ اما اگر outcast باشد آنگاه صفت است به معنای نطرودیا چموش.
طرد شدن، مطرود گشتن، رانده شدن، تبعید شدن
Were you cast out ?
To be cast out of heaven. . . !
Were you cast out ?
To be cast out of heaven. . . !
مطرود کردن
The Devil cassed out from the heaven
( by God )
The Devil cassed out from the heaven
( by God )
یکی از معانی: تبعید کردن
مترادف send away
مترادف send away
کلمات دیگر: