کلمه جو
صفحه اصلی

pricking


معنی : سیخ زنی
معانی دیگر : عمل خراشاندن (رجوع شود به: prick)، خارش

انگلیسی به فارسی

عمل خراشاندن (رجوع شود به: prick)


احساس خراشیدگی یا زبری، خارش


زدن، سیخ زنی


انگلیسی به انگلیسی

• act of making small holes, act of piercing

مترادف و متضاد

سیخ زنی (اسم)
filing, pricking, jabbing, stabbing

جملات نمونه

1. the woolen scarf was pricking on my neck
شال گردن پشمی گردنم را خراش می داد.

2. She felt tears pricking her eyelids.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که اشک در چشمانش حلقه می زند
[ترجمه گوگل]او اشک های پلک زده اش را احساس کرد

3. She felt a pricking on her scalp.
[ترجمه ترگمان]سوزش سرش را احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس سرخی روی پوست خود را داشت

4. He felt a pricking sensation in his throat.
[ترجمه ترگمان]احساس سوزش گلویش را احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس گرسنگی در گلویش را احساس کرد

5. Never microwave a whole egg without pricking the yolk with a toothpick to break the outer membrance.
[ترجمه ترگمان]هرگز یک تخم مرغ را بدون آن که محتویات آن را با خلال دندانی سوراخ کند، از microwave بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]هرگز مایکروویو یک تخم مرغ کامل را بدون زرده زدن با یک خلال دندان برای شکستن غشای خارجی بیاندازید

6. The rabbit stopped suddenly, pricking up its ears.
[ترجمه ترگمان]خرگوش ناگهان ایستاد و گوش های خود را تیز کرد
[ترجمه گوگل]خرگوش به طور ناگهانی متوقف شد، گوشهایش را تکان داد

7. If the individual can not feel the tiny pricking sensation, it is a sign of faulty nerve function in the feet.
[ترجمه ترگمان]اگر فرد احساس سوزش کوچک را حس نکند، این نشانه عملکرد عصبی معیوب در پاها است
[ترجمه گوگل]اگر فرد نمی تواند احساس خارش کوچک را احساس کند، این نشانه ای از عملکرد عصبی معیوب در پا است

8. Helen now had a curious pricking sensation up and down her spine.
[ترجمه ترگمان]هلن حالا حس کنجکاوی شدیدی نسبت به ستون فقراتش ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر Helen حس کنجکاوی را به بالا و پایین ستون فقراتش داشت

9. That way you avoid the hazards of pricking out seedlings and keep root disturbance to a minimum.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب شما از خطرات ناشی از آزار و اذیت نهال و حفظ اختلال ریشه ای به حداقل جلوگیری می کنید
[ترجمه گوگل]به این ترتیب شما از خطر نیش زدن گیاهان جلوگیری می کنید و مانع ریشه ها می شوید تا حداقل

10. Matters were not helped by Maeve occasionally pricking her finger with the needle, but at last she had had her say.
[ترجمه ترگمان]موضوع مهم این بود که گاه گاهی انگشتش را با سوزن فرو می برد، اما سرانجام به او گفته بود:
[ترجمه گوگل]مایو مؤثر نبود، گاهی اوقات انگشتش را با سوزن کشید، اما سرانجام او گفته بود

11. Irritating, pricking, stitching sharp pain in the point of the fracture.
[ترجمه ترگمان]عصبانی به نظر می رسید و درد شدیدی را در نوک شکستگی زخم می کرد
[ترجمه گوگل]تحریک، تقلب، تیز کردن درد شدید در نقطه شکستگی

12. His interest is in pricking Prior Robert and Sub-Prior Herluin into bristling at each other with wattles glowing scarlet and throats gobbling rage.
[ترجمه ترگمان]علاقه او به آزار و اذیت رابرت و Sub قبل از سیخ شدن با یکدیگر همراه با wattles برافروخته و گلو و گلو و عصبانیت تند تند تند تند و تیز است
[ترجمه گوگل]علاقه او به نیش زدن قبل از رابرت و پیشرو هروئین به درهم و برهمی در یکدیگر با wattles درخشان قرمز و گلابی gobbling خشم

13. With the pricking of the Wall Street bubble, that theory is now itself history.
[ترجمه ترگمان]با آزار حباب وال استریت، این تئوری در حال حاضر خودش تاریخ است
[ترجمه گوگل]با تکان دادن حباب وال استریت، این نظریه اکنون تاریخ خود است

14. It was growing dusk; stars were pricking out in the cold sky above them.
[ترجمه ترگمان]هوا داشت غروب می کرد و ستاره ها در آسمان سرد بالای سرشان فرو می رفتند
[ترجمه گوگل]غروب در حال رشد بود؛ ستاره ها در آسمان سرد بالای سرشان بیرون زدند

15. Objective:To explore more precise, simply method of positioning pricking with little complication enforced by Analog machine.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای کشف دقیق تر، روش تعیین موقعیت و پیچیدگی کمی که توسط ماشین آنالوگ به اجرا در می آیند
[ترجمه گوگل]هدف: برای کشف دقیق تر، به سادگی روش کشیدن موقعیت با عوارض کمی توسط دستگاه آنالوگ اجرا می شود

پیشنهاد کاربران

درد سوزنی ، سوزن سوزن شدن

دامپزشکی و علوم دامی
تست کردن بی حسی از طریق وارد کردن نوک سوزن و مشاهده عکس العمل

سوارکاری - اسب سواری


کلمات دیگر: