1. the woolen scarf was pricking on my neck
شال گردن پشمی گردنم را خراش می داد.
2. She felt tears pricking her eyelids.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که اشک در چشمانش حلقه می زند
[ترجمه گوگل]او اشک های پلک زده اش را احساس کرد
3. She felt a pricking on her scalp.
[ترجمه ترگمان]سوزش سرش را احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس سرخی روی پوست خود را داشت
4. He felt a pricking sensation in his throat.
[ترجمه ترگمان]احساس سوزش گلویش را احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس گرسنگی در گلویش را احساس کرد
5. Never microwave a whole egg without pricking the yolk with a toothpick to break the outer membrance.
[ترجمه ترگمان]هرگز یک تخم مرغ را بدون آن که محتویات آن را با خلال دندانی سوراخ کند، از microwave بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]هرگز مایکروویو یک تخم مرغ کامل را بدون زرده زدن با یک خلال دندان برای شکستن غشای خارجی بیاندازید
6. The rabbit stopped suddenly, pricking up its ears.
[ترجمه ترگمان]خرگوش ناگهان ایستاد و گوش های خود را تیز کرد
[ترجمه گوگل]خرگوش به طور ناگهانی متوقف شد، گوشهایش را تکان داد
7. If the individual can not feel the tiny pricking sensation, it is a sign of faulty nerve function in the feet.
[ترجمه ترگمان]اگر فرد احساس سوزش کوچک را حس نکند، این نشانه عملکرد عصبی معیوب در پاها است
[ترجمه گوگل]اگر فرد نمی تواند احساس خارش کوچک را احساس کند، این نشانه ای از عملکرد عصبی معیوب در پا است
8. Helen now had a curious pricking sensation up and down her spine.
[ترجمه ترگمان]هلن حالا حس کنجکاوی شدیدی نسبت به ستون فقراتش ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر Helen حس کنجکاوی را به بالا و پایین ستون فقراتش داشت
9. That way you avoid the hazards of pricking out seedlings and keep root disturbance to a minimum.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب شما از خطرات ناشی از آزار و اذیت نهال و حفظ اختلال ریشه ای به حداقل جلوگیری می کنید
[ترجمه گوگل]به این ترتیب شما از خطر نیش زدن گیاهان جلوگیری می کنید و مانع ریشه ها می شوید تا حداقل
10. Matters were not helped by Maeve occasionally pricking her finger with the needle, but at last she had had her say.
[ترجمه ترگمان]موضوع مهم این بود که گاه گاهی انگشتش را با سوزن فرو می برد، اما سرانجام به او گفته بود:
[ترجمه گوگل]مایو مؤثر نبود، گاهی اوقات انگشتش را با سوزن کشید، اما سرانجام او گفته بود
11. Irritating, pricking, stitching sharp pain in the point of the fracture.
[ترجمه ترگمان]عصبانی به نظر می رسید و درد شدیدی را در نوک شکستگی زخم می کرد
[ترجمه گوگل]تحریک، تقلب، تیز کردن درد شدید در نقطه شکستگی
12. His interest is in pricking Prior Robert and Sub-Prior Herluin into bristling at each other with wattles glowing scarlet and throats gobbling rage.
[ترجمه ترگمان]علاقه او به آزار و اذیت رابرت و Sub قبل از سیخ شدن با یکدیگر همراه با wattles برافروخته و گلو و گلو و عصبانیت تند تند تند تند و تیز است
[ترجمه گوگل]علاقه او به نیش زدن قبل از رابرت و پیشرو هروئین به درهم و برهمی در یکدیگر با wattles درخشان قرمز و گلابی gobbling خشم
13. With the pricking of the Wall Street bubble, that theory is now itself history.
[ترجمه ترگمان]با آزار حباب وال استریت، این تئوری در حال حاضر خودش تاریخ است
[ترجمه گوگل]با تکان دادن حباب وال استریت، این نظریه اکنون تاریخ خود است
14. It was growing dusk; stars were pricking out in the cold sky above them.
[ترجمه ترگمان]هوا داشت غروب می کرد و ستاره ها در آسمان سرد بالای سرشان فرو می رفتند
[ترجمه گوگل]غروب در حال رشد بود؛ ستاره ها در آسمان سرد بالای سرشان بیرون زدند
15. Objective:To explore more precise, simply method of positioning pricking with little complication enforced by Analog machine.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای کشف دقیق تر، روش تعیین موقعیت و پیچیدگی کمی که توسط ماشین آنالوگ به اجرا در می آیند
[ترجمه گوگل]هدف: برای کشف دقیق تر، به سادگی روش کشیدن موقعیت با عوارض کمی توسط دستگاه آنالوگ اجرا می شود