1. a chemical researcher
پژوهشگر علم شیمی
2. a meticulous researcher
پژوهشگر موشکاف
3. a thorough researcher
پژوهشگر دقیق
4. The researcher sets up experiments to test the hypothesis.
[ترجمه zahra] محقق برای آزمایش فرضیه ها آزمایش هایی را ترتیب می دهد
[ترجمه ترگمان]محقق برای آزمایش این فرضیه آزمایش هایی را آغاز می کند
[ترجمه گوگل]محقق برای آزمایش فرضیه ها آزمایش هایی را انجام می دهد
5. The conscientious researcher is careful to avoid up the pole and omission.
[ترجمه ترگمان]محقق با وجدان مراقب است که از بالا بردن قطب و حذف کردن اجتناب کند
[ترجمه گوگل]محقق وظیفه دار مراقب باشید که از قطب و نادیده گرفتن جلوگیری شود
6. Her job as a market researcher involves a lot of legwork .
[ترجمه ترگمان]شغل او به عنوان یک محقق بازار کار زیادی را شامل می شود
[ترجمه گوگل]کار او به عنوان یک محقق بازار شامل بسیاری از قوانین و مقررات است
7. She has freelanced as a writer and researcher.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نویسنده و محقق منصوب شده است
[ترجمه گوگل]او به عنوان نویسنده و محقق آزاد است
8. This extreme role really depends upon the social researcher deciding whether the means are justified by the ends.
[ترجمه ترگمان]این نقش افراطی واقعا به محقق اجتماعی بستگی دارد که در مورد این که آیا ابزار با هدف توجیه شده اند یا خیر، بستگی دارد
[ترجمه گوگل]این نقش فوق العاده واقعا به محقق اجتماعی بستگی دارد که آیا این ابزار به هدف ها توجیه می شود یا خیر
9. The researcher has constructed computer models which predict tax and benefit entitlement under the present system, and after any possible reforms.
[ترجمه ترگمان]محقق، مدل های کامپیوتری ساخته است که مالیات و مزایای استحقاقی را تحت سیستم فعلی پیش بینی می کند و بعد از هر گونه اصلاحات ممکن
[ترجمه گوگل]محقق مدل های کامپیوتری را پیش بینی کرده است که بر اساس سیستم فعلی و پس از هر گونه اصلاحات احتمالی مالیات و مزایا را به پیش می برد
10. With closed questions, the researcher has in some way limited the possible responses.
[ترجمه ترگمان]با سوالات بسته، محقق به طریقی پاسخ های ممکن را محدود کرده است
[ترجمه گوگل]با سؤالات بسته، محقق به نوعی پاسخهای احتمالی را محدود کرده است
11. The researcher could share enthusiasms, be a shoulder to cry on and help brainstorm alternatives.
[ترجمه ترگمان]محقق می تواند در اشتیاق سهیم باشد، یک شانه برای گریه کردن و کمک به راهحلهای طوفان ذهنی باشد
[ترجمه گوگل]محقق میتواند شور و شوق را به اشتراک بگذارد، یک شانه برای گریه کردن و کمک به جایگزینهای جنجالی باشد
12. Sometimes the researcher will present an explicit hypothesis and set out to test it.
[ترجمه ترگمان]گاهی محقق یک فرضیه صریح را ارایه می دهد و برای آزمایش آن آماده می شود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات محقق یک فرضیه صریح را ارائه می دهد و آن را آزمایش می کند
13. As a researcher and teacher trainer, I watch dozens of lessons in primary and secondary schools.
[ترجمه ترگمان]من به عنوان یک محقق و مربی معلم، ده ها درس در مدارس ابتدایی و متوسطه را تماشا می کنم
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک مربی پژوهشی و معلم ده ها درس در مدارس ابتدایی و متوسطه می بینم
14. According to market researcher Datamonitor, 3 million people cut up their credit cards in 1991 when standing charges were introduced.
[ترجمه ترگمان]به گفته محقق بازار Datamonitor، ۳ میلیون نفر کارت اعتباری خود را در سال ۱۹۹۱ در زمانی که اتهامات ایستاده مطرح شد، قطع کردند
[ترجمه گوگل]طبق گفته Datamonitor، محققان بازار، 3 میلیون نفر کارت اعتباری خود را در سال 1991، زمانی که هزینه های پرداخت شده، به وجود آمد، برداشته است