1. Jonathan has demonstrated enormous practicality in his successful management of the shop.
[ترجمه وحید] جاناتان نمایش داد موفقیت های بزرگی در عملی نمودن مدیریت مغازه.
[ترجمه ترگمان]جاناتان نمایش زیادی در مدیریت موفقیت آمیز این مغازه به نمایش گذاشته است
[ترجمه گوگل]جاناتان در مدیریت موفق خود از مغازه عملیات بسیار بزرگی انجام داده است
2. I have doubts about the practicality of their proposal.
[ترجمه ترگمان]درباره عملی بودن پیشنهاد آن ها شک دارم
[ترجمه گوگل]من در مورد عملی بودن پیشنهاد خود شک دارند
3. Victorian engineers combined practicality with beauty.
[ترجمه ترگمان]مهندسان ویکتوریایی practicality را با زیبایی ترکیب کردند
[ترجمه گوگل]مهندسین ویکتوریا با زیبایی کارآمد می شوند
4. I was impressed by her practicality.
[ترجمه ترگمان]من تحت تاثیر فعالیت او قرار گرفتم
[ترجمه گوگل]من تحت تأثیر تمرین او قرار گرفتم
5. I'm not sure about the practicality of their plan.
[ترجمه ترگمان]من در مورد عملی بودن نقشه آن ها مطمئن نیستم
[ترجمه گوگل]من در مورد عملی بودن طرح خودم مطمئن نیستم
6. You need to think about comfort and practicality when choosing walking shoes.
[ترجمه ترگمان]زمانی که کفش های پیاده روی را انتخاب می کنید باید در مورد راحتی و عملی بودن فکر کنید
[ترجمه گوگل]شما باید هنگام انتخاب کفش پیاده روی در مورد راحتی و کاربردی فکر کنید
7. He questioned the practicality of the proposal.
[ترجمه ترگمان]او عملی بودن این پیشنهاد را زیر سوال برد
[ترجمه گوگل]او از عملی بودن این پیشنهاد سوءاستفاده کرد
8. I bought these shoes for their practicality not their appearance.
[ترجمه ترگمان]من این کفش ها را برای عملی بودن آن ها خریدم
[ترجمه گوگل]من این کفش ها را برای کارایی و ظاهر خود خریدم
9. Hence, Congress immediately perceived the practicality of creating a physical link between them, and approved the necessary funds.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، کنگره فورا عملی بودن ایجاد یک پیوند فیزیکی بین آن ها را درک کرد و وجوه لازم را تصویب کرد
[ترجمه گوگل]از این رو، کنگره بلافاصله عملی ساختن پیوند فیزیکی میان آنها را درک کرد و بودجه لازم را تأیید کرد
10. Poole offered in return the benevolent strength and practicality which Coleridge was soon to value so greatly.
[ترجمه ترگمان]پول پیشنهاد کرد که پول و عملی که کولریج به زودی ارزش آن را به دست می آورد، باز گرداند
[ترجمه گوگل]پولول در عوض قدرت و کارآیی خیرخواهانه ای که Coleridge به زودی ارزشش را تا حد زیادی به ارمغان آورد
11. The photograph best describes the elegance and practicality of this feature.
[ترجمه ترگمان]این عکس به بهترین شکل ظرافت و عملی بودن این ویژگی را توصیف می کند
[ترجمه گوگل]عکس بهترین توصیف ظرافت و عملی بودن این ویژگی است
12. However, it also questions the practicality of simultaneously lowering the consumption of natural resources and improving quality of life.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن هم چنین عملی بودن همزمان مصرف منابع طبیعی و بهبود کیفیت زندگی را مورد سوال قرار می دهد
[ترجمه گوگل]با این حال، آن را نیز سوالات عملی به طور همزمان کاهش مصرف منابع طبیعی و بهبود کیفیت زندگی است
13. Some Congressmen doubt the practicality of the new legislation.
[ترجمه ترگمان]برخی از اعضای کنگره در مورد عملی بودن قوانین جدید تردید دارند
[ترجمه گوگل]برخی از کنگره ها در مورد کاربرد قانون جدید شک دارند
14. We asked our architect to consider the practicality of cleaning the stonework and re-locating the plaque.
[ترجمه ترگمان]از معمار خود خواستیم تا عملی ساختن the را در نظر بگیرد و محل را دوباره پیدا کند
[ترجمه گوگل]از معمار ما خواسته شد تا عملیات تمیز کردن سنگ کار را انجام دهد و مجددا محل پلاک را بررسی کند