انبوهى زیست شناسى : ازدحام
crowding
انبوهى زیست شناسى : ازدحام
انگلیسی به انگلیسی
• pushing around, shoving aside, mobbing
جملات نمونه
1. stop crowding me, i can't write any faster!
اذیتم نکن ! از این تندتر نمی توانم بنویسم !
2. Brash noisy journalists were crowding around the ambassador.
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران پر سر و صدا در اطراف سفیر جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران پر سر و صدا در اطراف سفیر خلع سلاح شدند
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران پر سر و صدا در اطراف سفیر خلع سلاح شدند
3. Everything is crowding in on me.
[ترجمه ترگمان]همه چیز روی من جمع شده است
[ترجمه گوگل]همه چیز بر من خالی است
[ترجمه گوگل]همه چیز بر من خالی است
4. Memories came crowding into her mind.
[ترجمه ترگمان]خاطراتش در ذهنش جمع شد
[ترجمه گوگل]خاطراتی به ذهنش وارد شد
[ترجمه گوگل]خاطراتی به ذهنش وارد شد
5. Memories she would rather forget came crowding in.
[ترجمه ترگمان]خاطراتی که او ترجیح می داد فراموش کند در آن ازدحام کرده بود
[ترجمه گوگل]خاطراتی که او دوست داشت فراموش شود، در حال سقوط است
[ترجمه گوگل]خاطراتی که او دوست داشت فراموش شود، در حال سقوط است
6. People were crowding around to see what was going on.
[ترجمه ترگمان]مردم دور و بر جمع می شدند تا ببینند چه خبر است
[ترجمه گوگل]مردم در اطراف دیدار می کردند که چه اتفاقی می افتاد
[ترجمه گوگل]مردم در اطراف دیدار می کردند که چه اتفاقی می افتاد
7. He tried to resist the fears that were crowding in on him.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از ترسی که در وجودش جمع شده بود مقاومت کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد در برابر ترس هایی که بر او غلبه کرده بود مقاومت کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد در برابر ترس هایی که بر او غلبه کرده بود مقاومت کند
8. Tourists are crowding the regular customers out of the bar.
[ترجمه ترگمان]توریست ها از مشتریان معمولی خارج از بار ازدحام می کنند
[ترجمه گوگل]گردشگران از مشتریان معمولی خارج از نوار هستند
[ترجمه گوگل]گردشگران از مشتریان معمولی خارج از نوار هستند
9. Stop crowding me - there's plenty of room.
[ترجمه ترگمان]منو هل نده - یه عالمه اتاق هست
[ترجمه گوگل]توقف من را از بین ببرد - اتاق زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]توقف من را از بین ببرد - اتاق زیادی وجود دارد
10. Strange thoughts and worries were crowding his mind.
[ترجمه ترگمان]افکار و نگرانی عجیبی ذهنش را جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]افکار و نگرانی های عجیب و غریب ذهن او را پرت کرد
[ترجمه گوگل]افکار و نگرانی های عجیب و غریب ذهن او را پرت کرد
11. More and more TV and radio stations are crowding the airwaves.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه های رادیویی و رادیویی بیشتری امواج رادیویی را زیر و رو می کنند
[ترجمه گوگل]بیشتر و بیشتر ایستگاه های تلویزیونی و رادیویی موج می زند
[ترجمه گوگل]بیشتر و بیشتر ایستگاه های تلویزیونی و رادیویی موج می زند
12. They're crowding me with their unreasonable demands.
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا با خواسته های نامعقول خود احاطه کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها من را با خواسته های غیر منطقی خود می کشند
[ترجمه گوگل]آنها من را با خواسته های غیر منطقی خود می کشند
13. Stop crowding me! I need time to make this decision.
[ترجمه ترگمان]! منو هل نده من به زمان نیاز دارم تا این تصمیم رو بگیرم
[ترجمه گوگل]من را متوقف کن! من نیاز به زمان برای تصمیم گیری دارم
[ترجمه گوگل]من را متوقف کن! من نیاز به زمان برای تصمیم گیری دارم
14. Photographers were crowding around outside.
[ترجمه ترگمان]در بیرون ازدحام کرده بودند
[ترجمه گوگل]عکاسان خارج از محاصره بودند
[ترجمه گوگل]عکاسان خارج از محاصره بودند
پیشنهاد کاربران
فشار
چسبیدن به کسی
crowding some one
crowding some one
ازدحام جمعیت - ازدحام
کلمات دیگر: