کلمه جو
صفحه اصلی

unsuspecting

انگلیسی به فارسی

ناامید کننده


انگلیسی به انگلیسی

• not suspecting, gullible, innocent, unwary
someone who is unsuspecting is not aware of what is happening or going to happen.

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of suspecting.
متضاد: suspicious

جملات نمونه

1. Fake designer clothes are being sold to an unsuspecting public.
[ترجمه ترگمان]لباس های طراح تقلبی به مردم ناآگاه فروخته می شوند
[ترجمه گوگل]لباس طراحی جعلی به یک عمومیت غیر متعصب فروخته می شود

2. The killer lured his unsuspecting victims back to his apartment.
[ترجمه کسری] قاتل قربانی های بی خبرش را به آپارتمانش کشاند.
[ترجمه ترگمان]قاتل مقتول هاش رو گول زد تا به آپارتمانش برگرده
[ترجمه گوگل]قاتل قربانیان بی نظیرش را به آپارتمانش تحمیل کرد

3. Don't be an unsuspecting elder.
[ترجمه کاظم فرقانی] یک ریش سفید معلوم الحال نباشید.
[ترجمه ترگمان]پیر نباش
[ترجمه گوگل]یکی از بزرگان بی بدیل نباشید

4. She fixes her steel-blue eyes on an unsuspecting local official.
[ترجمه ترگمان]او چشمان آبی اش را روی یک کارمند محلی رها می کند
[ترجمه گوگل]او چشمهای فولادی آبی خود را بر روی یک مقام محلی غیر قابل ستایش حل می کند

5. The counterfeit notes were palmed off on unsuspecting customers.
[ترجمه ترگمان]اسکناس های تقلبی به طور مرتب به مشتریان ناآگاه راه می یافت
[ترجمه گوگل]یادداشت های تقلبی بر روی مشتریان بی نظیر قرار گرفتند

6. He had crept up on his unsuspecting victim from behind.
[ترجمه ترگمان]او از پشت قربانی خالی خود خزیده بود
[ترجمه گوگل]او در قربانی بی نظیر خود از پشت سر گذاشته بود

7. The murderer crept up on his unsuspecting victim.
[ترجمه ترگمان]قاتل با قربانی unsuspecting خودش رو لو داده
[ترجمه گوگل]قاتل بر روی قربانی ناامید کننده خود فرو رفته است

8. Unsuspecting and amateur users logging into remote hosts are the most vulnerable.
[ترجمه ترگمان]ورود کاربران غیر حرفه ای به میزبان های دوردست آسیب پذیرترین قشر هستند
[ترجمه گوگل]کاربران نادان و آماتور ورود به میزبان های از راه دور آسیب پذیر ترین هستند

9. Numerous pitfalls await unsuspecting investors.
[ترجمه ترگمان]دام های متعددی منتظر سرمایه گذاران ناخواسته هستند
[ترجمه گوگل]مشکلات متعددی در انتظار سرمایه گذاران بی نظیر هستند

10. He swindled only himself and his unsuspecting family.
[ترجمه ترگمان]فقط خودش و خانواده اش را گول زد
[ترجمه گوگل]او فقط خود و خانواده بی نظیرش را فریب داد

11. Unsuspecting, and being a decent, trusting sort of man, I foolishly agreed to tag along and help.
[ترجمه ترگمان]به نظر من که آدم شریفی است، با عقل جور در می آید که به من اعتماد کند و کمک کند
[ترجمه گوگل]بی احترامی کردن و داشتن یک مرد مناسب و معقول و اعتماد به نفس، من احمقانه موافقم که در کنار هم قرار بگیرد و کمک کند

12. Next stop Goring, with plenty more unsuspecting cygnets to find along the way.
[ترجمه ترگمان]توقف بعدی، با cygnets که از همه جا به جا مانده بود تا راه را پیدا کند، توقف کرد
[ترجمه گوگل]گورینگ را متوقف کنید، با جزییات بیشتری از چیزهای غیر قابل باور برای پیدا کردن در طول راه

13. When males are unleashed on to unsuspecting females, there may be evolutionary mayhem.
[ترجمه ترگمان]وقتی مردان به زنان ناآگاه رها می شوند، ممکن است ضرب و شتم تکاملی وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]هنگامی که مردان به زنان غیرقابل تشخیص برسند، ممکن است ضربات تکاملی وجود داشته باشد

14. I jab smartly, snapping out into his unsuspecting face and make solid contact against his nose.
[ترجمه ترگمان]به چابکی مشت می زنم و به صورت آرام او می پرم و با بینی اش تماس می گیرم
[ترجمه گوگل]من به صورت هوشمندانه، به صورت ناخوشایندی که به صورت غیرمنتظره ای در می آید، به طور منظم در برابر بینی خود قرار می گیرم

15. Just catch some unsuspecting psychopathic bee, strap it on and watch it go.
[ترجمه ترگمان]فقط یک خرده زنبور عسل را بگیر، آن را ببند و آن را تماشا کن
[ترجمه گوگل]فقط بعضی از زنبورهای روانی ناخوشایند را بیرون بیاورید، آن را بند ببرید و آن را تماشا کنید

پیشنهاد کاربران

از خدا بی خبر

ساده لوح

از همه جا بی خبر

پیش بینی نشده

بی خبر، از همه جا بی خبر،
not knowing or expecting; unaware of any danger, not suspecting
They tried to demask the silly games girls try to play with unsuspecting guys .
- “an unsuspecting victim
- Scammers, posing as the grandchildren of unsuspecting grandparents, call and pretend to be in the hospital, in jail, or stranded overseas and in urgent need of wire transfers, gift cards, or cash.

unsuspecting residents
ساکنین از خدا بی خبر

خوش خیال

بی گمان


کلمات دیگر: