کلمه جو
صفحه اصلی

hitchhiker

انگلیسی به فارسی

مسافر سرراهی، اتواستاپ زن، اتواستاپی (اشخاصی که در کنار جاده‌ها از رانندگان تقاضای رفتن تا مسیری به صورت رایگان را دارند)


انگلیسی به انگلیسی

• one who hitchhikes, one who travels by soliciting rides from passing vehicles
a hitch-hiker is someone who is hitch-hiking, or someone who hitch-hikes regularly.

جملات نمونه

1. I picked up a hitchhiker on our way back.
[ترجمه زینب سرامد] یک مسافر بین راهی را در راه برگشت به خانه سوار کردم
[ترجمه ترگمان]یه مسافر سر راه برگشت پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من بر روی مسیر برگشتیم

2. He picked up two hitch-hikers on the road to Salisbury.
[ترجمه ترگمان]او دو کوهنورد را در جاده به سال زبری انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]او دو مسافر مسافر را در جاده ای به سالسبری برداشت

3. They used a girl hitch-hiker as the decoy to get him to stop.
[ترجمه ترگمان]اونا از یه دختر پیاده به عنوان طعمه استفاده کردن تا جلوش رو بگیره
[ترجمه گوگل]آنها از یک hitch-hiker دختر به عنوان طعمه استفاده کردند تا او را متوقف کند

4. The hitchhiker keeps showing up, like a bad dream, like the devil himself.
[ترجمه ترگمان]مسافر سر راه، مانند یک خواب بد، مانند خود شیطان، ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]حواس پرتی همچون رویا بد مانند خودش شیطان را نشان می دهد

5. Hitchhikers pulled a gun and shot at him.
[ترجمه ترگمان]Hitchhikers اسلحه کشید و بهش شلیک کرد
[ترجمه گوگل]اسکچیکرها یک اسلحه را کشیدند و به او شلیک کردند

6. After the case he was asked by a reporter if he would offer advice to other hitch-hikers.
[ترجمه ترگمان]بعد از این پرونده، یک خبرنگار از او پرسیده شد که آیا او توصیه هایی را به راهپیمایان دیگر پیشنهاد خواهد کرد یا نه
[ترجمه گوگل]پس از اینکه پرونده او توسط یک خبرنگار خواسته شد، او مشاوره ای به دیگر مسافران هیکل ارائه خواهد داد

7. Jack often picks up hitchhikers.
[ترجمه ترگمان]جک غالبا hitchhikers را برمی دارد
[ترجمه گوگل]جک اغلب جادوگران را می برد

8. But as one breed of hitchhiker vanished into folk legend, another kind has appeared.
[ترجمه ترگمان]اما همچنان که یکی از hitchhiker سر راه خود در افسانه مردم ناپدید شد، یک نوع دیگر ظاهر شد
[ترجمه گوگل]اما به عنوان یک نژاد از hitchhiker ناپدید شده به افسانه های عامیانه، نوع دیگری ظاهر شد

9. The hitchhiker came into town looking for trouble.
[ترجمه زینب سرآمد] یه مسافر بین راهی درحالی وارد شهر شد که دنبال دردسر میگشت
[ترجمه ترگمان]مسافر سر وقت به شهر آمد و دنبال دردسر می گشت
[ترجمه گوگل]حواس پرتی به شهر آمد و به دنبال مشکل بود

10. A hitchhiker flagged me down on the highway.
[ترجمه ترگمان]یه مسافر سر جاده منو پیدا کرد
[ترجمه گوگل]یک پیاده روی من را در بزرگراه منفجر کرد

11. That hitchhiker looks dangerous. Don't pick him up.
[ترجمه ترگمان]این مسافر سر وقت خطرناک به نظر می رسه بلندش نکن
[ترجمه گوگل]این hitchhiker به نظر می رسد خطرناک است او را انتخاب نکن

12. It was then that he noticed the hitchhiker by the road.
[ترجمه ترگمان]آن وقت بود که متوجه مسافر سر جاده شد
[ترجمه گوگل]پس از آن او متوجه شد که جاده به وسیله مسافرین است

13. Gucci: I've heard Hitchhiker would be on next week. I want to see it.
[ترجمه ترگمان]من شنیدم هفته دیگه \" اس اس \" میاد میخوام ببینمش
[ترجمه گوگل]گوچی: من هیتچیکر را شنیدم که هفته آینده برگزار خواهد شد من می خواهم ببینمش

14. He picked up two hitchhiker s at the entrance to the motorway.
[ترجمه ترگمان]او دو مسافر سر راه را در ورودی اتوبان انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]او دو اتوبوسرانی را در ورودی به بزرگراه برداشت

پیشنهاد کاربران

to travel by getting free rides in someone else's vehicle

مسافر سرراهی, مسافر توراهی, بین راهی ( افرادی که در کنار جاده ها می ایستند و دست را بعلامت لایک نگه می دارند تا رانندگانی که تمایل دارند, آنان را بصورت رایگان تا مسیری برسانند )

A hitch hiker is a person who travels for free by getting rides from passing vehicles.

مسافر گذری


کلمات دیگر: