کلمه جو
صفحه اصلی

exuberant


معنی : فراوان، پربرکت، پر پشت
معانی دیگر : پر شاخ و برگ، انبوه، خرم، پربار، پرحاصل، بارآور، شاد و خرم، سالم و سرحال، سرزنده، برومند، (بیش از حد) پیچیده و پر نقش و نگار، پرتصنع و تکلف، فزون آرای، فزون آراسته، بسیار زیاد، شدید، زیاده، گزافکارانه، افراط آمیز، فی­ بخش

انگلیسی به فارسی

اغراق آمیز، پربرکت، فراوان، پر پشت


فراوان، پرپشت، فیض‌بخش، پربرکت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: exuberantly (adv.)
(1) تعریف: vigorously enthusiastic or happy; high-spirited.
مترادف: ebullient, enthusiastic, high-spirited
متضاد: gloomy
مشابه: animated, bouncy, bubbly, effervescent, energetic, happy, hearty, lively, sparkling, sprightly, vivacious

- She was exuberant upon hearing that she'd been accepted into the honors program.
[ترجمه ترگمان] او از شنیدن این موضوع خوشحال بود که او به عنوان یک برنامه عالی پذیرفته شده است
[ترجمه گوگل] او پس از شنیدن این مطلب که او را به برنامه افتخار پذیرفته بود، شگفت زده شد
- The soccer fans were exuberant after the team's big win.
[ترجمه ترگمان] هواداران فوتبال بعد از پیروزی بزرگ تیم، بسیار هیجان زده بودند
[ترجمه گوگل] طرفداران فوتبال پس از پیروزی بزرگ تیم، بسیار مشتاق بودند

(2) تعریف: lavish or profuse.
مترادف: lavish, profuse
مشابه: abundant, bounteous, bountiful, extravagant, hearty, lush, luxuriant, luxurious, plenteous, plentiful, prodigal, prolific

- exuberant growth of plants
[ترجمه ترگمان] رشد فراوان گیاهان
[ترجمه گوگل] رشد بسیار گیاهی گیاهان
- exuberant charm
[ترجمه ترگمان] افسون exuberant
[ترجمه گوگل] جذابیت فراوان

• lively, animated; abundant, plentiful
someone who is exuberant is full of energy, excitement, and cheerfulness.

مترادف و متضاد

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

پربرکت (صفت)
luxuriant, bounteous, exuberant, fertile

پر پشت (صفت)
dense, rich, thick, bushy, lush, exuberant, thick-set, steady

energetic, enthusiastic


Synonyms: animated, ardent, bouncy, brash, buoyant, cheerful, chipper, eager, ebullient, effervescent, elated, excited, exhilarated, feeling one’s oats, frolicsome, gay, high-spirited, lively, passionate, sparkling, spirited, sprightly, vigorous, vivacious, zappy, zestful, zingy, zippy


Antonyms: depressed, discouraged, lifeless, unenthusiastic, unexcited


profuse


Synonyms: abundant, affluent, copious, diffuse, effusive, exaggerated, excessive, fecund, fertile, fruitful, fulsome, lavish, lush, luxuriant, opulent, overdone, overflowing, plenteous, plentiful, prodigal, prolific, rampant, rich, riotous, superabundant, superfluous, teeming


Antonyms: insufficient, lacking, needing, wanting


جملات نمونه

Sherry's exuberant personality

شخصیت گرم شری


a writer who had filled his story with exuberant images and exaggerated statements

نویسنده‌ای که داستان خود را پر از استعارات پرتکلف و اظهارات مبالغه‌آمیز کرده بود


exuberant zeal

اشتیاق افراط‌‌آمیز


1. exuberant vegetation
گیاهان سبز و خرم

2. exuberant zeal
اشتیاق افراط آمیز

3. her exuberant long hair
موی پرپشت و بلند او

4. sherry's exuberant personality
شخصیت گرم شری

5. he had an exuberant imagination
او دارای قدرت تخیل پرباری بود.

6. a writer who had filled his story with exuberant images and exaggerated statements
نویسنده ای که داستان خود را پر از استعارات پرتکلف و اظهارات مبالغه آمیز کرده بود

7. She gave an exuberant performance.
[ترجمه ترگمان]او نمایش فوق العاده ای داد
[ترجمه گوگل]او عملکردی پرطرفدار ارائه داد

8. Hothouse plants do not possess exuberant vitality.
[ترجمه ترگمان]گیاهان Hothouse فاقد نشاط exuberant هستند
[ترجمه گوگل]گیاهان گلخانه ای گیاه خواری ندارند

9. Young and exuberant, he symbolises Italy's new vitality.
[ترجمه ترگمان]او جوان و هیجان زده است و نماد نشاط جدید ایتالیا است
[ترجمه گوگل]جوان و پر زرق و برق، او نماد قدرت جدید ایتالیا است

10. What she intended to be was gay, pleasure-giving, exuberant, free, beautiful, healthy.
[ترجمه ترگمان]چیزی که او قصد داشت آن باشد همجنس گرا، لذت بردن، exuberant، آزاد، زیبا، سالم، سالم و سالم بود
[ترجمه گوگل]آنچه که او در نظر داشت، همجنسگرا، لذت بخش، بی نظیر، آزاد، زیبا و سالم بود

11. The prose is exuberant and knowingly exotic.
[ترجمه ترگمان]نثر exuberant و آگاهانه و عجیب و غریب است
[ترجمه گوگل]پروس غم انگیز و آگاهانه عجیب و غریب است

12. The Last To Know is the most exuberant track, helped by a vibrant horn section and a catchy melody.
[ترجمه ترگمان]آخرین مورد، the مسیر است که با یک مقطع بوق و یک ملودی جذاب به آن کمک می کند
[ترجمه گوگل]آخرین به دانستن ردیابی ترین است، توسط بخش شاخ پر جنب و جوش و ملودی جذاب کمک می کند

13. The years of an exuberant commercial sector fuelling sustained growth appear to be coming to an end.
[ترجمه ترگمان]سال ها یک بخش تجاری exuberant که رشد پایدار را دامن می زند به نظر می رسد که به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]سالهاست که یک بخش تجاری پر رونق که رشد پایدار را تامین می کند، به پایان رسیده است

14. A wonderland of mechanical organs rich with exuberant carvings.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از اعضای مکانیکی که با حکاکی های exuberant غنی هستند
[ترجمه گوگل]یک سرزمین عجایب از اندامهای مکانیکی غنی با حکاکیهای فراوان است

15. A community famed for exuberant high living suddenly decided that austerity was the better part of valour.
[ترجمه ترگمان]یک جامعه معروف به زندگی بسیار زیاد، ناگهان به این نتیجه رسید که ریاضت بخشی بهتر از شجاعت است
[ترجمه گوگل]یک جامعه مشهور برای زندگی پرطرفدار ناگهان تصمیم گرفت که ریاضت بخش بهتر از ارزش است

16. There are extraordinarily vivid and exuberant pictures which are countered by others which have an almost penitential mood to them.
[ترجمه ترگمان]این تصاویر بسیار جاندار و exuberant هستند که با دیگران مقابله می کنند که حالت almost برای آن ها دارند
[ترجمه گوگل]تصاویر فوق العاده زنده و پرطرفدار وجود دارد که توسط دیگران مقابله می کنند و تقریبا آنها را خدشه دار می کند

exuberant vegetation

گیاهان سبز و خرم


her exuberant long hair

موی پرپشت و بلند او


He had an exuberant imagination.

او دارای قدرت تخیل پرباری بود.


پیشنهاد کاربران

اغراق آمیز

سرزنده

بیش از حد. غالب

هیجان، خوشحالی، پر از انرژی

شنیدید میگن در فلان جای طرف عروسیه؟
بهترین کلمه ای که میشه این دوستمون رو باهاش توصیف کرد همین کلمه س
مثل این حالت:
When the bell rings on the last day of school, you will be exuberant

پرشور

افراطی


کلمات دیگر: