کلمه جو
صفحه اصلی

smashing


معنی : خردشدگی
معانی دیگر : کوبنده، خرد کننده، درهم کوب، خوب، فوق العاده

انگلیسی به فارسی

فوق العاده، خردشدگی


کوبنده، خرد کننده، درهم کوب


(عامیانه) عالی، خوب، فوق العاده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: smashingly (adv.)
(1) تعریف: (informal) outstanding or impressive.
مشابه: bully

- a smashing success
[ترجمه ترگمان] یک موفقیت عظیم،
[ترجمه گوگل] یک موفقیت فوق العاده

(2) تعریف: striking hard; crushing.

- a smashing blow to the face
[ترجمه ترگمان] ضربه محکمی به صورتش زد
[ترجمه گوگل] یک ضربه فوق العاده به صورت

• (slang) amazing, wonderful, sensational; devastating
if you say something is smashing, you mean that you like it very much; an informal word.

مترادف و متضاد

خردشدگی (اسم)
smashing

جملات نمونه

1. smashing bombs into enemy positions
پرتاب بمب بر مواضع دشمن

2. the cold northerly wind was smashing against them
باد سرد شمالی خود را بر آنان می کوبید.

3. There's a smashing view from her office.
[ترجمه ترگمان]از دفترش منظره عظیمی به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]دیدگاه فوق العاده ای از دفتر او وجود دارد

4. Rioters ran through the city centre smashing windows and looting shops.
[ترجمه ترگمان]آشوب طلبان از طریق مرکز شهر، پنجره ها و غارت مغازه ها را تخریب کردند
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان از طریق مرکز شهر به سر و صدا زدند و مغازه ها را غارت کردند

5. The demonstrators rampaged through the town, smashing windows and setting fire to cars.
[ترجمه ترگمان]تظاهر کنندگان به خیابان ها ریختند و پنجره ها را شکستند و آتش گشودند
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان از طریق شهر رنج می برند، پنجره ها را تکان می دهند و آتش را به اتومبیل می اندازند

6. She took revenge on her ex-boyfriend by smashing up his home.
[ترجمه ترگمان]اون از دوست پسر سابقش با خرد کردن خونه اش انتقام گرفت
[ترجمه گوگل]او با سر و صدا کردن خانه اش انتقام گرفت

7. Thieves got in by smashing the lock off the door.
[ترجمه ترگمان]دزدها با خرد کردن قفل در وارد شدند
[ترجمه گوگل]دزد ها با ضرب و شتم قفل کردن درب را گرفتند

8. Hooligans started smashing the place up.
[ترجمه ترگمان] Hooligans شروع به خرد کردن خونه کرد
[ترجمه گوگل]Hooligans شروع به جر و بحث کردن محل

9. Jonathan would make a smashing dad.
[ترجمه ترگمان] جاناتان \"میتونه یه پدر رو داغون کنه\"
[ترجمه گوگل]جاناتان پدر فوق العاده ای می سازد

10. We had a smashing time on holiday!
[ترجمه ترگمان]ما در تعطیلات خیلی وقت داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک تعطیلات فوق العاده ای داشتیم!

11. a smashing blow to the head.
[ترجمه ترگمان]یک ضربه محکم به سر
[ترجمه گوگل]ضربه ای فوق العاده به سر

12. Made his name barging into their clubs and smashing up their meeting halls.
[ترجمه ترگمان]او نام خود را در کلوپ ها به صدا در آورد و سالن اجتماعات خود را خرد کرد
[ترجمه گوگل]اسمش را به باشگاه های خود برد و سالن های جلسه خود را به هم زد

13. She spun her own wheel, smashing into the Audi.
[ترجمه ترگمان]او چرخ خود را چرخاند و به ایودی افتاد
[ترجمه گوگل]او چرخ خودش را چرخاند و به آئودی خیره شد

14. Smashing down mogul fields all day long, day after day, sounds great to skiers in their 20s.
[ترجمه ترگمان]برای اسکی بازان در تمام روز، هر روز، روز بعد از روز، برای اسکی بازان در سن ۲۰ سالگی بسیار عالی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در طول روز، روز به روز، زمین های مغول را سرکوب می کنید، برای 20 سالگی اسکی بازان عالی است

پیشنهاد کاربران

Wonderful amazing

Smashing view of countryside

Extremely good ✅
فوق العاده. بی نظیر


@لَنگویچ


کلمات دیگر: