معنی : خپله، ته سیگار، از پا درامده، بیخ و بن، کنده درخت، صدای افتادن چیز سنگین، کوتاهقد، ریشه، بریدن، قطع کردن، گیج کردن، دست پاچه شدن
معانی دیگر : هر چیز مانند بیخ درخت: ته دندان (که بقیه اش شکسته و افتاده است)، ته دم، بن دم (که بقیه اش را بریده اند)، بیخ، (عامیانه) گیج کردن، هاج و واج کردن، سر درگم کردن، با گام های سنگین راه رفتن، بیخ درخت (که پس از بریدن و بردن تنه در زمین باقی می ماند)، کنده، محل ارائه ی نطق های سیاسی، صدای پا (به ویژه اگر سنگین باشد)، گام سنگین، قدم پرصدا، (خودمانی -جمع) پاها، از بیخ بریدن، بن کن کردن، کنده یا بن درخت رااز زمین در آوردن، (امریکا) سفر کردن و هر جا نطق سیاسی یا انتخاباتی کردن، مبارزه ی سیار انتخاباتی کردن، رجوع شود به: stub، ریشه دندان، بی وبن، سقوط باصدای سنگین، خسته وکوفته، سنگین افتادن