پر از موش، موش زده، (امریکا- خودمانی) پاره پوره، ژنده، موش مانند، موشی، موش سان، موش وار
ratty
پر از موش، موش زده، (امریکا- خودمانی) پاره پوره، ژنده، موش مانند، موشی، موش سان، موش وار
انگلیسی به فارسی
موشی، موش وار، موش مانند
رتی، موشی، موش وار، موش مانند
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
حالات: rattier, rattiest
حالات: rattier, rattiest
• (1) تعریف: tattered and worn.
- Please don't wear that ratty old sweater when my mother visits.
[ترجمه ترگمان] تو رو خدا اون پلیور قدیمی رو وقتی مادرم ملاقات می کرد رو نکن
[ترجمه گوگل] لطفا وقتی که مادرم مراجعه می کند، این ژاکت قدیمی را پوشانید
[ترجمه گوگل] لطفا وقتی که مادرم مراجعه می کند، این ژاکت قدیمی را پوشانید
• (2) تعریف: of or characteristic of rats; ratlike.
- He was a strange little man with ratty eyes.
[ترجمه ترگمان] او مرد کوچک اندام و عجیبی با چشمان موشی بود
[ترجمه گوگل] او یک مرد کوچک عجیب و غریب با چشمان پرچم بود
[ترجمه گوگل] او یک مرد کوچک عجیب و غریب با چشمان پرچم بود
• (3) تعریف: infested with rats.
- Those ratty buildings by the water's edge were finally torn down.
[ترجمه ترگمان] ان ساختمان های مسخره در کنار آب بالاخره پاره شدند
[ترجمه گوگل] این ساختمان های رتی توسط لبه آب در نهایت پاره شد
[ترجمه گوگل] این ساختمان های رتی توسط لبه آب در نهایت پاره شد
• infested with rats, teeming with rats; (slang) unfair; (slang) crummy, in bad condition (example: "he has a ratty car, looks like a wreck")
if someone is ratty, they are very irritable; an informal word.
if someone is ratty, they are very irritable; an informal word.
جملات نمونه
1. a ratty old building
ساختمان قدیمی و پرموش
2. a ratty old coat
پالتو قدیمی و ژنده
3. I feel guilty about getting ratty with the children.
[ترجمه ترگمان]احساس گناه می کنم که با بچه ها بداخلاق میشم
[ترجمه گوگل]من احساس گناه می کنم که با بچه ها چاق می شویم
[ترجمه گوگل]من احساس گناه می کنم که با بچه ها چاق می شویم
4. She was a bit ratty with me this morning.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح با من کمی موش بود
[ترجمه گوگل]او صبح کمی با من بود
[ترجمه گوگل]او صبح کمی با من بود
5. Her ratty hair hung down like seaweed.
[ترجمه ترگمان]موهای بورش مثل جلبک روی زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل]موی سرش را مانند جلبک دریایی آویزان کرد
[ترجمه گوگل]موی سرش را مانند جلبک دریایی آویزان کرد
6. Mrs Kulass put on a ratty fur coat, a shabby felt hat, and put her hands inside an old muff.
[ترجمه ترگمان]خانم Kulass پالتو پوست موش را پوشید، کلاه نمدی کهنه و کثیفی بر تن کرد و دستش را درون یک دست پوش کهنه گذاشت
[ترجمه گوگل]خانم کولاس روی یک کت و شلوار کت و شلوار، یک کلاه خزدار مچاله شده قرار داده و دستان خود را در یک کاسه قدیمی قرار داده است
[ترجمه گوگل]خانم کولاس روی یک کت و شلوار کت و شلوار، یک کلاه خزدار مچاله شده قرار داده و دستان خود را در یک کاسه قدیمی قرار داده است
7. A red-eyed junkie in a ratty brown coat played doorman, standing outside like a homeless guy.
[ترجمه ترگمان]یک معتاد با چشم قرمز که شبیه یک بی خانمان در بیرون ایستاده بود، در بیرون ایستاده بود
[ترجمه گوگل]یک شوهرخوان سرخ رنگی در یک کت قهوه ای قهوه ای دستگیر شد و در خارج از خانه مانند یک بی خانمان ایستاده بود
[ترجمه گوگل]یک شوهرخوان سرخ رنگی در یک کت قهوه ای قهوه ای دستگیر شد و در خارج از خانه مانند یک بی خانمان ایستاده بود
8. Philip, alone on his blanket, a ratty beach blanket of gray flannel, stood up and waved me over.
[ترجمه ترگمان]فیلیپ، تنها روی پتویش، یک پتوی پشمی خاکستری پوشیده از فلانل خاکستری، بلند شد و برایم دست تکان داد
[ترجمه گوگل]فیلیپ، به تنهایی روی پتو خود، یک پتو ساحلی ساحلی از فان خال خاکستری، ایستاد و من را پرت کرد
[ترجمه گوگل]فیلیپ، به تنهایی روی پتو خود، یک پتو ساحلی ساحلی از فان خال خاکستری، ایستاد و من را پرت کرد
9. Here's old Ratty! ' they cried as soon as they saw him. 'Come and bear a hand, Rat, and do not stand about idle!
[ترجمه ترگمان]رتی گفت: رتی پیر! همین که او را دیدند به گریه افتادند بیا و یک دستش را تحمل کن، من هم تنبل نیستم!
[ترجمه گوگل]اینجا Ratty قدیمی است! آنها فورا به محض دیدن او گریه می کردند 'بیا و دست بردار، موش، و در مورد بیکار ایستادن نیست!
[ترجمه گوگل]اینجا Ratty قدیمی است! آنها فورا به محض دیدن او گریه می کردند 'بیا و دست بردار، موش، و در مورد بیکار ایستادن نیست!
10. He gets ratty if he doesn't get enough sleep.
[ترجمه ترگمان]اگه به اندازه کافی نخوابیده با شه
[ترجمه گوگل]اگر او خواب کافی نداشته باشد، او می شود
[ترجمه گوگل]اگر او خواب کافی نداشته باشد، او می شود
11. 'Here's old Ratty! ' they cried as soon as they saw him. 'Come and bear a hand, Rat, and don't stand about idle! '
[ترجمه ترگمان]رتی گفت: رتی پیر! همین که او را دیدند به گریه افتادند بیا و یک دستش را تحمل کن، من هم تنبل نیستم!
[ترجمه گوگل]'اینجا ریتم قدیمی است! آنها فورا به محض دیدن او گریه می کردند 'بیا و دست بردار، موش، و در مورد بیکار ایستادن نیست! '
[ترجمه گوگل]'اینجا ریتم قدیمی است! آنها فورا به محض دیدن او گریه می کردند 'بیا و دست بردار، موش، و در مورد بیکار ایستادن نیست! '
12. What are you doing, Ratty?'said the Mole.
[ترجمه ترگمان]رتی چه می کنید؟ نگهبان گفت:
[ترجمه گوگل]مول، گفت: چه کار می کنی؟
[ترجمه گوگل]مول، گفت: چه کار می کنی؟
13. A worthy fellow, Ratty, with many good qualities, but very little intelligence and absolutely no education.
[ترجمه ترگمان]آخه آخه مرد لایقی با صفات خوب، ولی هوش کمی داره و اصلا سواد ندا ره
[ترجمه گوگل]همکار ارزشمند، Ratty، با بسیاری از ویژگی های خوب، اما اطلاعات بسیار کمی و کاملا بدون آموزش و پرورش
[ترجمه گوگل]همکار ارزشمند، Ratty، با بسیاری از ویژگی های خوب، اما اطلاعات بسیار کمی و کاملا بدون آموزش و پرورش
14. In the alembic of the child's mind, the ratty old blanket became a magnificent cape.
[ترجمه ترگمان]در the ذهن کودک، پتوی کهنه موش مانند یک شنل زیبا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]در یک چشم انداز ذهن کودک، پتو رتی قدیمی تبدیل به یک کلبه با شکوه شد
[ترجمه گوگل]در یک چشم انداز ذهن کودک، پتو رتی قدیمی تبدیل به یک کلبه با شکوه شد
a ratty old building
ساختمان قدیمی و پرموش
a ratty old coat
پالتو قدیمی و ژنده
پیشنهاد کاربران
کج خلق و زود از کوره دررفتن
بداخلاق ، بدعنق ، بی اعصاب و کج خلق .
Some people get really ratty when they haven’t had enough sleep.
Some people get really ratty when they haven’t had enough sleep.
کلمات دیگر: