بدتر کننده، سخت کننده، شدید کننده
aggravating
بدتر کننده، سخت کننده، شدید کننده
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) causing great annoyance or frustration.
• مترادف: annoying, vexing
• متضاد: pleasing
• مترادف: annoying, vexing
• متضاد: pleasing
- Missing the bus is so aggravating!
[ترجمه ترگمان] گم شدن اتوبوس خیلی آزاردهنده است!
[ترجمه گوگل] گم شدن اتوبوس خیلی سنگین است!
[ترجمه گوگل] گم شدن اتوبوس خیلی سنگین است!
• annoying, irritating; exacerbating, making worse
جملات نمونه
1. aggravating circumstances
(حقوق) عوامل (کیفیات) مشدده
2. very aggravating remarks
حرف های بسیار ناراحت کننده
3. Her constant interruptions were very aggravating.
[ترجمه ترگمان]وقفه های مداوم او بسیار تشدید کننده بود
[ترجمه گوگل]وقفه های مداوم او بسیار شدید بود
[ترجمه گوگل]وقفه های مداوم او بسیار شدید بود
4. Constant interruptions are very aggravating when you're trying to work.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سعی دارید کار کنید، وقفه و ثبات بسیار تشدید می شود
[ترجمه گوگل]وقفه های متناوب هنگامی که شما در حال تلاش برای کار هستند بسیار سنگین می شود
[ترجمه گوگل]وقفه های متناوب هنگامی که شما در حال تلاش برای کار هستند بسیار سنگین می شود
5. You don't realise how aggravating you can be.
[ترجمه ترگمان]تو متوجه نیستی که چقدر می تونی آزار دهنده باشی
[ترجمه گوگل]شما نمی فهمید که چقدر سخت می شود
[ترجمه گوگل]شما نمی فهمید که چقدر سخت می شود
6. Stop aggravating me, will you!
[ترجمه ترگمان]! اینقدر منو آزار نده، مگه نه؟
[ترجمه گوگل]متوقف کردن من را تشدید می کند
[ترجمه گوگل]متوقف کردن من را تشدید می کند
7. There currently are 13 aggravating circumstances that can be considered in felony convictions and 10 in death-penalty cases.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر ۱۳ شرایط تشدید کننده وجود دارد که می تواند در موارد محکومیت جنایی و ۱۰ مورد در موارد مجازات اعدام در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر وجود دارد 13 شرایط وخیم است که می تواند در مورد محکومیت جنایی و 10 مورد در موارد مجازات اعدام مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر وجود دارد 13 شرایط وخیم است که می تواند در مورد محکومیت جنایی و 10 مورد در موارد مجازات اعدام مورد توجه قرار گیرد
8. I find him really aggravating.
[ترجمه ترگمان]من واقعا او را آزار دهنده می یابم
[ترجمه گوگل]من او را وحشتناک می بینم
[ترجمه گوگل]من او را وحشتناک می بینم
9. It was aggravating in the extreme to discover him there, just when she had hoped to find the launch deserted.
[ترجمه ترگمان]خیلی سخت بود که او را در آنجا پیدا کند، درست موقعی که امیدوار بود قایق را خلوت پیدا کند
[ترجمه گوگل]او به شدت ترسید تا او را پیدا کند، فقط زمانی که امیدوار بود که راه اندازی را ترک کند
[ترجمه گوگل]او به شدت ترسید تا او را پیدا کند، فقط زمانی که امیدوار بود که راه اندازی را ترک کند
10. With telecommunication competition aggravating long - distance - billing system has become main point of long - distance service of China Unicom.
[ترجمه ترگمان]با رقابت مخابرات، سیستم صدور صورت حساب بلند مدت به نقطه اصلی سرویس فاصله طولانی چین Unicom تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]با استفاده از ارتباطات مخابراتی دراز مدت، سیستم صدور صورتحساب، نقطه عطف خدمات طولانی مدت خدمات چین Unicom است
[ترجمه گوگل]با استفاده از ارتباطات مخابراتی دراز مدت، سیستم صدور صورتحساب، نقطه عطف خدمات طولانی مدت خدمات چین Unicom است
11. Fifth, to avoid aggravating the problem of global imbalances.
[ترجمه ترگمان]پنجم، اجتناب از تشدید مشکل عدم تعادل جهانی
[ترجمه گوگل]پنجم، برای اجتناب از مشکالت ناامنی جهانی
[ترجمه گوگل]پنجم، برای اجتناب از مشکالت ناامنی جهانی
12. It is generally feel that inflation is aggravating our social problem.
[ترجمه ترگمان]عموما احساس می شود که تورم مشکل اجتماعی ما را تشدید می کند
[ترجمه گوگل]به طور کلی احساس می کنید که تورم مشکلات اجتماعی ما را تشدید می کند
[ترجمه گوگل]به طور کلی احساس می کنید که تورم مشکلات اجتماعی ما را تشدید می کند
13. These policies are, in turn, aggravating hostilities and allowing the Bush administration to justify its belligerence.
[ترجمه ترگمان]این سیاست ها، به نوبه خود، خصومت را تشدید کرده و به دولت بوش اجازه می دهد تا جنگ خود را توجیه کند
[ترجمه گوگل]این سیاستها، به نوبه خود، باعث تشدید خصومت ها و اجازه دادن به دولت بوش برای توجیه خصومت آنها می شود
[ترجمه گوگل]این سیاستها، به نوبه خود، باعث تشدید خصومت ها و اجازه دادن به دولت بوش برای توجیه خصومت آنها می شود
14. He is such an aggravating man.
[ترجمه ترگمان]او آدم آزار دهنده است
[ترجمه گوگل]او چنین مردی شدید است
[ترجمه گوگل]او چنین مردی شدید است
15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه لادن] امیدوارم شما بتوانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره ببرید و هرروز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید![ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
پیشنهاد کاربران
بدترکننده
آزار دهنده
وخیم تر کننده، تشدید کننده
مزاحم
E. g. So aggravating that you actually believe that you have the nerve to come in here and threaten me like this
خشم برانگیز
کلمات دیگر: