کلمه جو
صفحه اصلی

motorist


راننده، سفرکننده با اتومبیل، ماشین ران، ماشین سوار

انگلیسی به فارسی

ماشین سوار


انگلیسی به انگلیسی

• one who drives a car
a motorist is someone who drives a car.

جملات نمونه

1. he waved down an approaching motorist to ask for help
برای دریافت امداد به راننده ای که داشت نزدیک می شد علامت داد.

2. He managed to flag down a passing motorist.
[ترجمه ترگمان]اون موفق شد یه ماشین سواری بده پایین
[ترجمه گوگل]او توانست راننده رانندگی را پر کند

3. A motorist must be able to read traffic signs.
[ترجمه ترگمان]یک راننده باید بتواند علائم ترافیکی را بخواند
[ترجمه گوگل]یک راننده باید بتواند نشانه های ترافیکی را بخواند

4. The policeman ordered the motorist to stop.
[ترجمه ترگمان]پلیس به راننده دستور داد که توقف کند
[ترجمه گوگل]پلیس دستور داد که راننده متوقف شود

5. The soldier stopped the motorist at a roadside checkpoint.
[ترجمه ترگمان]این سرباز راننده را در یک ایست بازرسی کنار جاده ای متوقف کرد
[ترجمه گوگل]سرباز راننده را در یک ایست بازرسی جاده متوقف کرد

6. The policeman pulled up the motorist and asked to see his licence.
[ترجمه ترگمان]پلیس راننده را بالا کشید و از او خواست تا گواهی نامه خود را ببیند
[ترجمه گوگل]پلیس موتورسیکلت را کشیده و خواسته است که مجوز او را ببیند

7. A passing motorist stopped and gave her a lift to the nearby town.
[ترجمه ترگمان]یک راننده در حال عبور توقف کرد و او را به شهر نزدیک برد
[ترجمه گوگل]یک راننده متروکه متوقف شد و به شهر نزدیکش به آسانسور متصل شد

8. The British motorist has been conned by the government.
[ترجمه ترگمان]این راننده انگلیسی توسط دولت هدایت شده است
[ترجمه گوگل]رانندگان انگلیس توسط دولت متولد شده اند

9. The policeman cautioned the motorist about his speed.
[ترجمه ترگمان]پلیس راننده را به سرعت به سرعت هشدار داد
[ترجمه گوگل]پلیس در مورد سرعت خود به راننده هشدار داد

10. The policeman smiled benignly at the motorist.
[ترجمه ترگمان]پلیس به آرامی به راننده لبخند زد
[ترجمه گوگل]پلیس خوش شانس به راننده لبخند زد

11. The motorist was fined for seeding.
[ترجمه ترگمان]راننده برای کشت پنبه جریمه شد
[ترجمه گوگل]موتورسیکلت برای کاشت جریمه شد

12. Horns honk. An angry motorist shouts.
[ترجمه ترگمان]صدای بوق بوق یه ماشین پلیس خشمگین فریاد میزنه
[ترجمه گوگل]شاخ ها فریاد موتورزای عصبانی

13. As a motorist, I try to be considerate towards cyclists.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک راننده، من سعی می کنم نسبت به دوچرخه سواران محتاط باشم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک راننده، من سعی می کنم توجه بیشتری نسبت به دوچرخه سواران داشته باشم

14. The report hammers the private motorist.
[ترجمه ترگمان]گزارش توسط ماشین های پلیس مخفی ضبط میشه
[ترجمه گوگل]این گزارش موتور راننده خصوصی را متوقف می کند

پیشنهاد کاربران

موتورسوار

راننده یک ماشین، راننده، سواره

"با احترام، معنی موتورسوار درست نیست"

noun - countable :
someone who drives a car
راننده
اتومبیل ران


کلمات دیگر: